خانمهای متاهل بیایید

میرم بخونم

قضاوتت نمیکنم. حتما زندگی برات سخت بوده که حاضر شدی بچتو ول کنی و بری.  ولی نگو خلا نداره

اون بزرگترین خلا دنیا رو داره. تور و نداره، مادر نداره

میدونی چقدر به مادر نیاز داره وقتی مدرسه میره. اینکه مامانش باهاش باشه. اینکه مامانش براش لقمه درست کنه و ....

من شاغلم  و وقتی بچم از مدرسه میاد خونه من نیستم، بزرگترین حسرتش این شده که وقتی میاد من در رو براش باز کنم. بارها شده خونه بودم گفتم میام مدرسه دنبالت میگه نه خونه باش وقتی میام در رو برام باز کن

اگه شرایط زندگیت اجازه میده دوباره برگردین به هم. هنوز که ازدواج هم نکرده. شما هم کوتاه بیا و قبول کن که اشتباه کردی

بهترینها برای خودت و بچت رقم بخوره انشالله

منم خواهر دوستم همونجا بیمارستان بچه رو تحویل مادرشوهرش داد والان که ۱ سال ونیم گذشته بچه روندیده البته اون طفلی شوهرش هم دزد بود هم شیشه مصرف میکرد هم میفروخت جرمش سنگین و توزندان ولی مادرشوهرپدرشوهرش خوبن بچه رو نگه داری میکنن بابای دخترهم اجازه نداده بچه رو بیاره باخودش نگه داره طفلی شب و روز گریه کرد بی وقفه..... نمیشه قضاوت کرد چون کسی بچه رو بیمارستان تحویل داده مادر بی عاطفه ای هست بعضی ها واقعا چاره ندارند

میفهمم. منم عزیز خونه نداشتم جایی نداشتم واسه موندن اخه

وای رفتم تاپیکتو خوندم 

خواهر من عقل یار خوش است چیکار کردی با خودت 

وااای. اخرش جیشد چ کردید

چقدر راحت حرف میزنی بچه دوست نداشتی چرا آوردی .هرچقدر پدر خوب باشه مهر مادری یه چیز دیگس .

میدونی تو تاپیکش نوشت از آقا طلاق گرفت بره ب عشق ثابتش برسه ۶ ماه بعد اون طرف پولشو گرفت طلاق داد 

مادرم فوت کرده.خواهرم پیشم بود تا زمان مرخص شدن

بچه اولم خالم موند شب مادر شوهرم‌ا‌ومد

بچه دوم مادر شوهرم‌کلا موند

الهی عزیزم منم مث شما هستم 

خدا مادرتو رحمت کنه 

ممنون که قضاوت نکردی عزیزم

فدای سرت این روزا تموم میشه.

مادر من مریض بود. خواهرم هفده هجده سالش بود. مادرشوهرم نیومد. گفت من برای دختر مردم کاری نمیکنم.فقط دخترای خودم.

با شوهرم رفتم. نذاشتن بمونه. تنها بودم. خواهرمم اومد. بهش گفتم بره.

اما خدا خیلی کمکم کرد.خیلی زیاد

خدا کمکت کنه الهی

درست فکر میکنی خودش گفت ب خاطر عشقش طلاق گرفت 

قسمت من همین بوده