خییییییلی بد بد بد بد
من کلا سه ماه عقد بودم
از حرف مفت و فحشو سگ گوری به گور اموات بیچاره مون بگیر
تا بستری شدن تو بخش اعصاب و روان
همش توقع
همش دستور و ارد و....
اه
بدترین ثانیه های زندگیم
چقدر مشابه همه وضعیت زنا
ینی یه نفر از خانواده شوهر خیر ندیده
من از همون نامزدی از دست خانوادش عذاب کشیدم تا الان
مادرش بارها آتیش انداخته تو رابطم و زندگیم
حتی تا دستشویی رفتنمم دخالت میکنه
بخدا کارم به دکتر و قرص کشیدش آخر
و با خودم گفتم دیگه اخرین باره تحمل میکنم
ادامه بدن میزارم میرم خودمو نجات میدم
عقدم اگه دخالت های مامانم نباشی دعواهامون کمتر میشه
یعنی هرچی دعوا میکنیم مربوط به خانوادس
هیچ دوره نامزدی و عقدی خوب نیست یادت باشه
منم دوران خوبی نبود
خوب بود .. بحث هم میشد چون ماشین برام گرفت یا ذره گیر میداد
🥲حرفات خیلی درسته و این اشتباهاتو من داشتم .درکل الان با ی مشاوردم صحبت کردم گفت همسرت مشکل عاطفی شدید داره و باید درمان شه وگرنه تا ابد تو قربانی اون میشی.حالا ببینم چی میشه.دعا کن هرچی پیش میاد ب صلاحم باشه و حال دلم خوب ش
مادر شوهر من بعد یک سال که از ازدواجمون گذشت یادش اومد من تو دوران عقد تو خونشون بهش کمک نمیکردم😂بعد گفت از خونمون پاشید (پدر شوهرم یکی از خونه هاشو داده بود ما بشینیم)
یعنی در این حد سیاه دل
جالبه بدونید موقع خواستگاری گفتن پسرمون خونه داره!!!!
بماند که.الان به روز سیاه دچار شدن و بلاهای زیادی سرشون اومد که هیچ پولی نمیتونه مشکلشونو حل کنه(پدرشوهرم خییلی پولداره)
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
