من ۳ ساله که ازدواج کردم و بخاطر محل کار شوهرم خونمون یک استان و شهر دیگه است که تا شهر خودمون ۱۰ ساعت فاصله داره....
چندماه ی بار میریم سر میزنیم به خانواده هامون(فامیل نیستیم ولی همشهری هستیم)
😭وقتی از اونجا برمیگردیم تا چند هفته افسردگی میگیرم از جای شلوغ و کنار فامیل و خانواده و عزیزانمون یهو میایم یک شهر غررریب که در حد سلام علیک هم با کسی سروکار نداریم فقط یکی دوتا دوست خانوادگی داریم که همکار شوهرم هستن اونم رسمی و با فاصله چندماه مهمانی همدیگرو دعوت میکنیم..... خیلی سخته گاهی وقتا میگم کاش منم مثل جاریام بیخیال بودم میموندم همون شهر خودمون شوهرم دوهفته میرفت سرکار دوهفته میومد پیشم ولی خب من خیلی وابسته شوهرم بودم و دوسش داشتم نتونستم ازش دور باشم😭😭😞همش میگن اگه بچه بیارم سرگرم میشم دیگه توی شهر غریب
شاید چندماه دیگه اقدام کنم
کیا شرایط منو دارن؟
خیلی حس بدیه چیکار میکنید شما
همش میگم خوشبحال اونایی که محل کار شوهرشون با شهری که خانواده هامون هستند یکجاست و نیاز نیست برن راه دوررر