میفهمم چی میگی
منم شهر غریبم و تنهام
اونوقت شوهرم یا دو هفته سه هفته ول میکنه میره شهره دیگه کمک داداشش که مغازه دارن
یا پدر شوهر و مادرشوهرم رو برمیداره میبره مهمونی خونه فک و فامیلاشون یه هفته یه هفته میمونن.
اونوقت تا بگم منو تا سر خیابون ببرم میگه چنان خسته ام که الاناست بیفتم بمیرم
منکه کلا دست شستم ازش ندید گرفتمش