2777
2789
عنوان

شوهر شکاک

| مشاهده متن کامل بحث + 1063 بازدید | 98 پست
نه اونطور نبوده خواهر ک نداره مادرش آزاده هر کار کنه

خب اگه دوسشداری فرصت بده شاید درست شه .میگم که شوهر منم اینطوری بود باردار شدم فقط خودش منو می‌برد می‌آورد بعد اینکه پسرم ۳ سالش شد خوب شد

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

توکل بر خدا اما الان بهش پیام بدم؟

عزیزم بخدا من تموم اینارو تجربه کردم شوهرم۷سال طول کشید تا درست بشه تازه درستم نشده از ترسش دیگ چیزی نمیگه تموم این لحظات تورو زندگی کردم حالا این ب بازار رفتن من کار نداشت شوهرتو شدیدتره انگار

من۷سال تحمل کردم ب قیمت عقده ای شدنم دقیقا منم مثل تو چون رابطه داشتم تمومش نکردم ولی اشتبااااااه کردم ارزش نداشت ۷سال زجر وعذاب الان ۴پنج ساله خوبه دیگ

فقط 16 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
چن باری برخلاف حرفاش حرف بزن انجام بده تا فک نکنه تو سری خور نیستی مردارو هر جوری ک باهاشون راه بیای ...

۷ماه عادت دادم ک حرف حرف اون باشه انگار عادت کرد براش عادی شد

انگار قلبت میشکنه انگار دیگه تو اون آدم قبلی نمیشی خیلی بده متاسفانه

اره منو نابود کرد 

بعد مدرسه پسرم یه خیابون اونورتر بود میگفت میخوام سرویس بگیرم براش دیگ آتیش گرفتم زدمش ب جارو جنجال خیلی دعوارو بزرگ کردم جالب اینجاس چندروز بعدش خداخواستو خیانتشم رو شد کلا تغییر رویه داد وافتاد ب گوه خوردن

فقط 16 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
فکر میکنی همچین آدمایی فقط برای زنشون اینطورن؟برای دخترشونم اینطورنطوری که حق ندارم به پسر خالم سلام ...

وای عزیزم 

ان شالله یه بخت خوب گیرت بیاد جبران تمام زجرات بشه 

منم از اطرافیانم داشتم همچین رفتارایی رو 

وقتی که ملی و راه های نرفته اش رو میدیدم چند بار دیدمش همش اشکم میریخت

اه اه یا خدا چه خیانتی؟تو چرا قبول کردی

با یه زنه از یه استان دیگه حرف میزد پیاماشو دیدم زنه هم شوهردار 

دیگ جمع کردم رفتم خونه پدرم ۱هفته موندم مادرمم هر روز صبح میومد بالاسرم می ایستاد نگام میکرد منظورش این بود چه خبرررررر 

دیگ شوهرمم از اونور افتاد ب التماس گفتم برم بهتره تا بمونم اصلا حامی نبود مادرم 

یه شب ساع۱شب اومد درخونه پدرم ب التماس منم ازخدا خواسته رفتم باهاش چون مامانم رو مخم بود

فقط 16 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792