تو دوران عقد هستم بعد من بابام حساسه میگه نباید بری خونه مادر شوهرت اینا وقتی شوهرت هست بعد من تو این چند وقته همش دارم دروغ میگم که وقتی میرم اونجا شوهرم سر کاره 😭😭😔 من همش میرم ده روز با ۱۴ روز میمونم از طرفی من آخرین باری که رفتم به شوهرم گفتم نمیام دیگه تا ۲ ماه دیگه بعد اونم قبول کرد الان زنگ زده بحث دلتنگی رو میکشه وسط میگه باید بیای منم میگم نمیتونم یه چیزی تو ذهنمه تا انجامش ندم و نشه نمیتونم بیام اونجا و میگم حداقل یک ماه دیگه بیا میگه نه این هفته😔 بنظرتون چیکار کنم نمیتونم مدام بابام رو بپیچونم و از طرفی من خودمو سبک میکنم همش میرم اونجا خونشون
چرا به شوهرت نمیگی بابام سختگیره در این موارد. درضمن سنگین برو سنگین بیا، نه اونقدر که بگن هووو چرا هرروز اینجاس. نه اونقدر دیر که بگن کجایی چرا نمیای. شوهرت رو متقاعد کن که شرایطش رو نداری.منم بابام سختگیر بود حتی یک بار هم تو دوران عقد شب تاصبح باشوهرم نبودم.
یادبگیر بیشتر کارهایی که انجام میدی دلیل و منطق نمیخواد، انجام بده چون دوست داری،چون باحاله.چون دلت خوش میشه...
من دوسال عقد بودم خیلی اذیت شدم درکت میکنم شوهرا هم ایده آل فکر میکنن من شوهرم میگفت باید خونه بخریم قبول نمیکرد بریم مستاجری ولی من حاضر شدم بریم مستاجری ازاین دوران راحت بشم انشاله شما هم خدا کمکتون کنه زود جمع وجور کنید برید خونه خودتون اختیار زندگیتون دیگه دست خودتونه
بهش گفتم ولی اگه بگم عصبی میشه زنگ میزنه بابام شاید چون میگه ما زن و شوهریم بابات حق ندارد تعیین تکل ...
نزار زنگ بزنه بابات، بگو خیلی دلت میخواد پیشت باشم تدارک عروسی رو ببین. به نظرم بزار تا ببینه که از بابات حساب میبری. بعضی مردها بعدا همین که دوران عقد میری خونشون فردا که ازدواج کردین سرکوفتش رو میزنه.
یادبگیر بیشتر کارهایی که انجام میدی دلیل و منطق نمیخواد، انجام بده چون دوست داری،چون باحاله.چون دلت خوش میشه...