؟؟؟ 
یکی از اقوام شوهر یه موقع میاد خونمون میمونه
یه کم با هم صمیمی هستیم، یعنی صمیمی که چه عرض کنم اون درد دل میکنه من گوش میکنم (اینم بگم در ظاهر باهام خوبه ولی دیدم تو روم گفته مثل خواهرمی ولی پشت سرم بهم تهمت ناروای دروغگویی زده، رابطه مو با یه فامیل دیگه شون خراب کرده ولی من به ناچار به روی خودم نیاوردم فقط کمتر تحویلش گرفتم) یه موقع هم چون ازم کوچکتره راهنمایی میکنم، مجرده
این بار یه سری حرفا زد که خیلی خیلی تعجب کردم
مثلا از تجربه های جنسی شخصیش گفت (با کسی نبود البته) و انگار هی سعی داشت باب مکالمات اینطوری رو باز کنه، خب من نه شان خودم و نه جایگاه و نسبت با اون اجازه نمی داد در این حد باهاش راحت باشم
گفتم باید از مشاور سوال کنی
بعدش یه مدت بعد یه متن نشونم داد تو همین وادی ها بود😐 گفتم چرت و پرته
یه مدت بعدتر از یکی از دوستاش صحبت کرد، گفت ازش بزرگتره و متاهل انگار از همین چرت و پرت ها میگن با هم و میخندن
حتی اگه تحت تاثیر اون بوده باشه چرا باید بخواد چنین رابطه ای با من داشته باشه؟ یا حالا چرا به جای شوخی های این مدلی شخصی ترین اطلاعاتش تو این موارد رو گذاشت کف دستم؟؟؟ ذهنم خیلی مشغول شده علت کارش چی بود