هی میخوام رها کنم بهش توجه نکنم باهاش خوب بشم ولی خودش مریضه بیماره داره کرم میریزه امروز شوهرم گفت بیا ده دقیقه بشین خونش رفتم نشستم تا وارد شدم شروع کرد چرا انقدر شیر میخری گفتم خوب میخوریم میخوای نخوریم گفت اون شیرها که خریدی همش بده پسرم بخوره خودتون اصلا هیچی یه ذره هم نخوریدشوهرمم گفت من شیر نمی‌خورم اذیت میشم والا نمی‌فهمم چه مرگشه شما می‌فهمید بگید
سخته باورش
شوهرت باید از زنش دفاع کنه
خب چرا بده؟ میگفتی شیر خوب بخر برامون بفرست
حالا از کجا میدونه شیر میخوری
نود درصد مشکلات اینچنینی با باشه چشم تموم میشه مثلا میگه شیر بگو پسرت میخوره میدیم پسرت شوهرت هم به مرور عادت می‌کنه ک سکوت کنه و تایید کنه این موارد رو و مشکلی دیگه انشاالله پیش نمیاد
میپرسیدی چرا ما نخوریم؟
ولش کن زر میزنه اگه بدن میاد رفت و آمدم نکن باهاش
چرا شوهرت جوابشو نمیده
چ بیکاره
بگو موضوع مهم تری از شیر خریدن من تو زندگیت نداری
فقط بگو باشه و بخث و عوض کن اصلا خودتو بخاطر این مزخرفات ناراحت نکن بگو اصلا من دوست ندارم الکی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
