یادمه اولین شبی که خونه مادرشوهرم بودم چون از راه طولانی اومده بودم حسابی معدم بهم ریخته بود سرویسشونم وسط هال بود 😭 از دلپیچه و دل درد تا صبح نخوابیدم 😂
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عجب نسلی بودیم؛ به ماکه رسید جنگل ها سوخت، دریاچه هاخشک شد، بیماری اومد،ماشین ۱۰ تومنی شد ۵۰۰ میلیون ،از داخل تحریم شدیم ازبیرون تهدید،جنگ داخلی وخارجی دیدیم،پرپرشدن هموطن هامونو دیدیم ،شدیم نسل دیدن ونداشتن، دویدن ونرسیدن،رفتن وموندن وانتخاب بین سخت وسخت تر ودرنهایت گور کردن تموم آرزوهامون ❤️🩹 نسل ما دیگه چی باید میدیده که ندیده ؟ آیندگان از ما به عنوان بدشانس ترین نسل تاریخ ایران یاد خواهند کرد........میگما نکنه ما بریم دنیا قشنگشه‼️
واااای🤣🤣مادرشوعرم جای شوهرمو توی هال پهن کرد ،منم باید روی تخت همسرم میخوابیدم خواهشم طبقه بالای تخت،شوهرمم دید اینجوره به مادرش گف خانوممو میبرم میذارم خونه مادربزرگش موقع خواب که اینجوری آبروریزی نکنین،مادرشم جاشو اورد اتاق پهن کرد ،منو خواهرشوهرم و شوهرم😐😐باز من روی تخت ،خواهر شوهرم طبقه بالای تخت،شوهرم زمین،نصف شب شوهرم گف بیا پایین بغلم بخواب،منم رفتم همونحا خوابم برد صبح مادر شوهرم دید،از سری بعد دو تا جا پهن کرد زمبن ولییییییی خواهر شوهرم اتاق بود هنوز،خداروشکر زود عروسی کردیم.خواهر شوهرمم ۱۵ سالش بود،از بدجنسی نبودا،متوجه نمیشدن که خوبیت ندارع این مدلی