از طرف خودت میگی اختلال دوقطبی یا دکتر گفته ؟
اگر تشخیص دکتر بوده که اصلا برگشتت به اون زندگی دیوانگیه
تو تصمیم خودتو گرفتی،حتی داری فکر میکنی اگر برگردی،فرصت بودن با یه آدم بهتر رو از خودت میگیری.دو دلیت هم به خاطر عذاب وجدانی هست که داری چون بهش گفتی حق طلاق بده برگردم ولی برنگشتی،عذاب وجدان داری وگرنه دلت براش نمیسوزه.
بگو خودتو درمان کن برگرد زندگی بعد -طلاق خیلی سخته اونم با بچه
ببین یکی از اقوام ما میگفت شوهرمو دوست ندارم ازش جدا شد الان با دوتا بچه داغونه، سختشه، تازه شاغل هست و همه چی هم داره.
اونم به امید شوهر بهتر جدا شد ولی ننمیشه عزیزم.
تو کشور ما ازدواج مجدد زن مطلقه خیلی کم پیش میاد، حالا اگه بچه داشته باشه که تقریبا غیرممکنه، اگرم پیش بیاد خوشبختیش دیگه کاملا غیر ممکنه،
شما باشوهرت شرط درمان و مراجعه به روانپزشک بذار، کمکش کن، مشخصه دوستت داره اگر درمان بشه از هر کسی برات بهتره، حداقلش بابای بچته. بهش فرصت بده البته تواین مدت کمکش هم بکن. فکر نکن بخاطر اونه، اول بخاطر زندگی خودت بعد هم بچت یکم بیشتر تلاش کن.
یکبار فرصت بده اگه نشد طلاق
وقتی دودل شدی یعنی دلت با طلاق نیست ب نظرم فرصت بده ب هردوتاتون
خیلی بیچاره ان طفلی ها
نمیشه همه شرح داد .
از مادر هوس بازشون متنفرم . چرا در عرض ۲ سال دو بچه زایید ؟ اینکه نمیخواست مادری کنه .من خودم هزار تا کار دارم نمیرسم دائما برم به بچه های برادرم سر بزنم . تازه هر بار میرم صحنه هایی میبینم تا چند روز حالم بده .
خدا لعنت کنه مادر هوس باز که رفت با یکی بهتر از برادرم . یکی که بهتر ارضاش کنه . دقیقا نصف مشکلاتش همینا بود . و‌دو تا طفل معصوم در به در کرد .
پسر کوچیکه شب ادراری داره و نامادری هر روز صبح بهش ناسزا میگه . جلو من و برادرم کمی رعایت میکنه ولی میرم اونجا وقتی میام بیرون هنوز توی راه پله ام که صدای فحش هاش به بچه ها میشنوم . بهشون میگه شیر سگ خوردید . کثافتا . میمونهای عنتر . شما هیچ‌گوهی نمیشید ....
برگردم زنگ بزنم چی بگم ؟! بگم فحش هات شنیدم ؟ چه فایده؟!
چند بار تصمیم گرفتم زنگ بزنم بهزیستی ۱۲۳ . ولی برادرم میگه لطفا این کاررو نکن .
احتمالا این ماه انجام بدم .
زنیکه حسود . هر چی برادرم میخره این سر و صدا میکنه میگه برای اینا نخر اینا مثله مادرشون نمک نشناسن .
روح و روان دو تا بچه کلا داغونه داغون . همش مریضن یا دلدرد دارن یا سرما خوردن ...کوچیگه استین لباسش گاز میزنه یقه لباس با دندون فشار میده کلا لباساش داغون میشن . دست خودش نیست. نمیدونم شاید به خاطر اضطرابه . برادرم میگه اینو طلاق بدم باز مهریه باید بدهم الان ندارم . کلا ناامید شده میگه از کجا معلوم نامادری بعدی بدتر نباشه ..
..
..
اشکال نداره عوضش مادرشون خودشو راحت کرده از جنگ‌و دعوا و موقعیت بهتر رها نکرده بمونه واسه بچه خودشو پیر کنه و الان با مردی است که خوب بهش حال میده
تف به ذات همچین مادری و همچین پدری
با این کامنتایی که من دیدم یکی میگه برگرد یکی میگه طلاق بگیر
والا منم خاستم بگم برنگرد
ولی کامنتارو دیدم و حرف تورو هم خوندم
دودل شدم کامنت بزارم بگم برگرد یا طلاق بگیر
دیگه چه برسه به خودت
ولی اسی نظر خانوادت چیه؟؟
من تو رو میشناسم هر دفعه گوه خورد هعی گفت فرصت بده آخرم باز رید
تو موقعیت جدایی داری نذار بچه ات تو اون دیوانه خونه بزرگ شه به خدا درست نمیشه فرصت یکبار دوبار سه بار نه ماهی یکبار
چرا تا آخر میری برمیگردی به این گوه
طلاق نگیر ایتقد طلاق زیاد شده تو جامعه و مشکلات زیاد شده که دیگه کسی به فکر کسی نبست ..بقیه مردا هم همینن شایدم بدتر خیلیا.. پس همین مردی که اخلاقت تو دستشه بهتر میتونی تغییر بدی تا یه مرد دیگه اونم از صفر ..داغون میشی تا بتونی یه زندگی مجدد بسازی ..حداقل این یکی میخوادت بقیه چی ..آدما بی رحم تر از اونن که بعد طلاق برات کاری کنن هیشکی برا بچه پدر خودش نمیشه حتی اگه امامزاده باشه
برای طلاق هیچوقت دیر نمیشه
هیچوقت چون همیشه وقت داری جدا شی
ولی اگر بعداً پشیمون بشی دیگ فرصت برگشت شاید نداشته باشی
توسل کنید به امام زمان (عج) بخواه کمکتون کنن
بخواه خدا بهترین مشاور رو سرراهت قرار بدن که تصمیم درست بگیری
یعنی به خدا برگشت به این آدم دیوانگیه باز ماه بعد برمیگردی خونه بابات من نمیدونم تو بزرگتر نداری راهنماییت کنن
بابات چجور هعی دوسه ماهی یکبار راهت میده خونش اعصاب خوردی درست میکنی دوباره برمیگردی به شوهر تحفه ات
نه
مادر‌و‌پدرم خیلی پیر و‌داغونن اصلا شرایط نگهداری ندارن و قبول نمیکنن .
مادر خودشون هم فقط ماهی یک روز میبره پیش خودش.
بچه ها چشم به راهه همون یک روز هستند . اولین جمعه هر ماه .
شهریور اولین جمعه قرار بود برن پیش مادرشون . مادره با شوهر جونش رفته بود شمال 😥
داداشم اورد خونه ما
گفت لباس پوشیده بودم ببرم اونجا زنگ زدم زنیکه رفته شمال مسافرت . بچه ها ناراحت بودن اوردم خونه تو
والا منم‌زیاد نمیتونم پی گیر اونا باشم . خیلی زرنگ‌باشم از زندگی و بچه خودم مراقبت کنم .
فقط امیدوارم مادرشون خیر نبینه
لعنتی اگه شوهرت دوست نداشتی ۲ تا زاییدی واسه چی ؟
الان یادش افتاده حق زندگی و عشق و حال داره .
نمیدونه بچه هاش روزی چقدر فحش میشنون
شما مشکل تون کجا رسید؟
و اینکه چرا لعنتشون میکنم اینه
هر دو‌الان به فکر بچه بعدی هستند .
اون عفریته زن اولی میخاد بچه بیاره
این نامادری‌بچه میخاد .
به برادرم میگم دیگه این وسط یک‌بچه دیگه نیار
میگه زنم ناراحته میگه تو‌دو تا پسر داری هرچند نمک‌نشناس و‌گربه صفت ولی داری
من بدون بچه دلم گرم نیست به زندگی 😑
