اونقدر نسبت به پارتنرم خشم دارم،دارم هردومونو میسوزونم پارتنرم یکی از کشورای اروپایی زندگی میکرد هرشب از دوست دختر قبلیاش میگفت از عشقش قبلیش و براش گریه میکرد میگفت بخاطر من جونشو فدا کرده و فلان و دخترایی که وضعشون خوب بود رو غیرمستقیم میکوبید تو سرم بعد میگفت نه تو اشتباه برداشت کردی،گفت میام ایران ترک شیراز بود گفت بیا دیدنم گفتم تو بیا شهرمون گفت من نمیتونم گفتم مشکل جسمی داره سختشه گفتم باشه من میام خانوادم گفتن نرو تنها گفتم میرمممم و رفتم پیشش گفت بیام استقبال؟گفتم نه و از خدا خواسته نیومد بعدش رفتم خوابگاه گفتع بود برات جا میگیرم اما ده روز خوابگاه موندم فقط و فقط پول دوشب خوابگاهم داد و شبا میومد دنبالم گاهی ۱۱ گاهی ۱۲ حتی میرفتیم شام و نهایتا بعد ۲ ساعت برمیگشتیم خیلیم عجله داشت برسه انگار میترسید زن نداره ولی یچیزی هست درموردش مشکوکه بارها جدا شدم گفتم زنگ نزن بازم نمیتونه یه هفته نشده زنگ میزنه،بهم میگفت اکسم بی توقع بوده درحالیکه ارشد داشت پولدار بودن خوشگللل بود و فلان ولی براش طلا کادو میخریده اما به من میگفت پول پرست نمک نشناس،من ۶۰ تومن دادم عمل زیبایی یه قرون نداد یع شاخع گلم تاحالا بهم نداده منظورش از پول پرست چیه نمیفهمم بهمم میگفت تو پدر نداری نمیدونی محبت پدر چیه اکسم پدرشو خیلی دوست داشت مخالفت کرد بهم ندادنش اونم رو حرف پدرش حرف نزد همزمان با من با دوست دختر قبلیشم گاهی حرف میزد ولی به من نمیگفت گفته بود دختریه عاشقمع ولی من ازش خوشم نمیاد نمیخوامش ولی همش میاد سمتم چیکار کنم خودمم دوسش دارم هنوز اما میدونم مرد زندگی ازش درنمیاد خودمم عیب جسمی دارم