از طبقه بالا ظرف میشورن با تعجب نگاه من میکنه صدا چیه. در میزنن با ترس به من میگه ببین کیه.میرم تو اتاق میگه رفتی کجا.داشتم نایلون ماکارونی از تو آشپزخونه باز میکردم میگه چی باز میکنی.کلا در حال سوال پرسیدنه.مثل پیرمرداس. دوست و رفیقی نداره که زنگش بزنه و مشغول باشه یا بره خونه کسی.یکمی بحث باهاش میکنم میگه با صدای بلندت استرس گرفتم  میگم شبا آشغالا بذار بیرون میگه تو با خشونت با من برخورد میکنی.هر وقت هم میگم نون بخور باید با هم بریم نونوایی.اسمس بانک نداره چون من باهاش نمیام برم بانک. از دو نفر پول میخواد میگه تو پیگیر نیستی