همسرم امروز ۴۴۴ روزه فوت شده دیروز چهلم پسرخاله م که بودم برادر شوهرم که پسرعمومم میشه گفت بچه هاتو بیار خونه ما بمون چند روز تنهایی بدتر دلت میگیره امروز مادرشوهرم اومد اونجا همینجوری یهویی گفت که به برادر شوهرم عقدت کنه چهار روز دیگه بچه ها رو میخوای ببری زیر دست یه غریبه از شدت حرص دستام جوری لرزید که نزدیک بود بچه م از دستم بیفته برادر شوهرم از دستم گرفتشون ماتم برده بود همه چیو جمع کردم گفتم دیگه هیچوقت نمیخام ببینمتون به مادر شوهرم برا اولین بار گفتم خیلی وقیح و بی همه چیزی برادر شوهرم جلومو گرفت گفت به خاک مهدی من اصلا در جریان نبودم اگه مادرم نبود نیزدم تو دهنش نمیزارم بری الان مادرمو رد میکنم بره من چقدر بدبختم خدایا😭😭😭
یاد فیلم کافه ترانزیت افتادم. منتها اونجا برادرشوهره پایه بود
کارشان تفکیک است : زن را از مرد، عقل را از بدن، انسانیت را از جامعه...//////////////////////// آلبر کامو / یادداشت ها: با مرگش شادی وصف ناپذیری شروع میشد اما عذاب همین است:«آنها بموقع نمی میرند.».
وا شوهره دیگه هیولا که نیستنگفت که پسرم بهت تجاوز کنه🫠 خاستگاری کرده
برای زن دوم شدن میخواستنش
زنانی که کتاب می خوانند برای جوامع نابرابر و مرد سالار خطرناکند، زیرا آنها با مطالعه می توانند دنیایی بهتر را تصور و برای به وجود آوردنش مبارزه کنند!!
خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزهگان»شادمان شوند. وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان! من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم 💔همین قدر تلخ💔.