عزیزم برو خونه خودتون بزار ببینه حالتو
وظیفه مادرت نیست از شما مراقبت کنه
بعدشم مردا دوست دارن تو بدون اینکه اونارو مقصر بدونی فقط بگی من بهت نیاز دارم
بگو بهش خیلی آروم و بی دعوا و از جهت دردودل مثل یک دوست، نه اینکه تقصیرا رو گردن اون بندازی. بگو من حالم بده خیلی اذیتم خیلی ناراحتم بابت بچه نیاز دارم یکی پناهم باشه تکیه گاهم باشه میشه این روزا که حالم بده یکم بیشتر کنارم باشی مراقبم باشی
به نظرم برو خونت پیش خودش ، نمونه خونه بابات زنگ بزن بیاد دنبالت باهاش برو خونه خودت
بیکار بود رفت با دوستاش😡
تو هم گذاشتی بره؟؟؟؟
خب اصلا چرا وقتی بیکاره باید به جای کنار همسرش بودن با دوستاش بیرون بره؟؟؟؟
اصلا شما چرا موندی خونه مادرت؟؟؟؟
باید میموندی خونه خودت
وقتی رفتی خونه مادرت اونم میگه خب خونه مادرشه و اونا بهش میرسن و ... منم برم دنبال گردشم
زنگ نزن بزار خودش بیاد طرفت
منظورم حرفاتو با زبون نرم بزن ببین منم مشکل تو رو دارم یه آدم کاملا احساساتی گیر یه مرد سرد افتادم الان پشیمونم که در مقابل بی محلیاش منم ازش دورتر شدم شاید اون بفهمه و جبران کنه ولی دورتر شد الان تو مرحله طلاق عاطفی هستیم هیچ جوره هم احساسات نون به عقب برنمیگرده پشیمونم که این مسیر رو رفتم کاش از هر راهی بود جذبش میکردم تا ازش دورتر نشم
ببین قبل هر کاری اول خوب فکر کن
زنگ زدن شما این وقت شب هیچ تاثیری نداره جز اینکه طرف میگه چه پیگیرمه
بزار خودش زنگ بزنه و محکم و قاطع بگو بیا دنبالم حالم بده میخوام برگردم خونه خودم و اگه گفت چرا؟؟ بگو حس میکنم اونجا آرامش بیشتری دارم تو خونه خودم
بعد که اومد رفتید خونه بشین بلند بلند گریه کن بزار به دست و پا زدن بیوفته که چی شده و ...
وقتی اومد گفت چی شده بگو من دیروز از نظر روحی داغون بودم
همه دورم بودن ولی تو که باید باشی نبودی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
