خوابگاه لازم ندارم بومی همینجام. 
همش جزوه و کتاب میخوام. 
گوشیمم رو به متلاشی شدنه. 
به بابام میگه، میگه دیگه بهت پول نمیدم ندارم بدم. 
چه داشته باشه چه نداشته باشه نمیده.
به مامانم میگفت اون یکی بچه رو عذاب دادم اینم باید زجر بکشه بخدا خسته شدم یه بوت ندارم یه لباس زمستونی ندارم خشکی و التهاب چشم گرفتم عین خیالشون نیست نمیفرستنم برم دکتر.