۱۸ساله توعذابم ۱۶سالم بود ازدواج کردم بعد از ازدواج خیلی چیزا فهمیدم مهمترینش اعتیاد همسرم دوتا بچه دارم یکیش مشکل شدید ذهنی داره یکیش دختره سالمه همسرم تواین سالا یه پاش زندان بوده یه پاش بیرون خیلی عذاب کشیدیم الان دیگه واقعا بریدم خیلی خستم دیگه نمیدونم چکار کنم
میدونم چی میگی خیلی دردناکه منم ته خط رسیدم😔
خداکمکت کنه💔💚
خیلی هامون به ته خط رسیدیم اما الکی داریم زندگی می کنیم در واقع نفس میکشیم چه میشه کرد
دختر قشنگ تو که دیدی شوهرت ادم نیس دوتا بچه واسه چی اوردی تو این سن؟
منم ته خط رسیدم جدی میگم هرچی خودم‌میزنم به اون راه میگم‌چیزی نیست انرژی ات نگه دار زندگی ادامه داره کلی آرزو داری ولی باز برمیگزدم سر پله اول خستم
برای بجه هات هم که شده تا ته خط مادری کن.
اونا به جز تو هیچکیو ندارند
مادر بودن سخته،به خودی خود سخته،دیگه وای به حال اینکه شرایط زندگی آدم بد هم باشه
ولی بازم تو تکیه باش،خیلی دلم واسه خودت و بچه ها سوخت عزیزم ولی اینو بدون هرکی خدایی داره،آینده شاید خیلی بهتر از الان و‌گذشته باشه
از خدا نا امید نشو و بجنگ
قطعا روزی مزدش رو خواهی گرفت خواهر
زنهایی هستیم که داریم تاوان نادرستی و بد بودن کسیو میدیم که بعنوان شریک عمرمون انتخاب کردیم ... داشتم گریه میکردم از عمق تنهایی و درموندگیم که تاپیک شمارو خوندم قلبم درد اومد براتون فقط میتونم دعا کنم رنگ آرامشو ببینید
ببین یه چیزایی دست خود آدم نیست، ولی میتونی کنترل شون کنی یا بهتر شون کنی.
خودت به فکر کار و مهارت باش.خیاطی یا آرایشگری بهترین گزینه ست فعلا.
سعی کن حتما دستت تو جیب خودت باشه.
الان یه جوری شده که اکثر زن ها مجبورند پا به پای شوهراشون کار کنند،زندگی سخت شده
واسه شما که دیگه سخت ترم هست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
45 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
