خب این بار مستقیم بگومامان خداوکیلی بهم نریز اون روز دوساعتبعدرفتنت تازه دستم بندشد داشتم مرتب میکردم ....شوهرمم شاکی شد که چرانیومدم پیشش و سرم ب کارگرمه ...
سالها دویدم ولی به مقصد نرسیدم ..... برای همه منتظرها و من دعاکنید ....
مامان منم چون شاغلم و دو تا بچه دارم تا وارد خونم میشه شروع می کنه تمیز کاری از محبتشه ولی من خوشم نمیاد مامانم خونم کار کنه دوست دارم بنشینه پذیراییش کنم ولی مگه گوش میده منم حرص می خورم