بچه ها من یه برادر 18ساله بعد فوت پدرو مادرم این بچه رو با خون دل بزرگ کردم از خودم گذاشتم برای این بچه نمیخوام اصلا یه تار مو ازش کم بشه چند روز پیش من برای این بچه به تولد گرفتم نمیدونم چشم خورده یا چیزی فامیلای مادریم رو دعوت کردن و برادرم خوش قد و بالا و خوش قیافه هست هی رفتن اومدن گفتن شکل بازیگرای هندی شدی و بزرگ شدی چقدر خوب شدی فامیلای مادریم از اون روز برادرم اصلا حالش برگشته به لقمه غذا نتونسته بخوره هر چی میخوره میاره بالا و احساس سنگینی داره یبوست جوری که اصلا دستشویی نمیتونه بره گوارشش مشکل پیدا کرده نمیدونم چی شده بهش یهو آخر شب تو مهمونی حالش خرابه شد دکتر بردم خوب نشد نمیدونم چیکار کنم به چشم زخم اعتقاد آنچنانی نداشتم ولی تخم مرغ هم براش شکستم نمیدونم چیکار کنم فقط دارم اشک میریزم میترسم چیزی بهش بشه