جشن تولد من بود ولی سارا چیزی برام نگرفت. اصلا نیومد. ولی وقتی رفتیم جشن تولد الهه لباس نو پوشیده بود و کادوی خوبی هم خریده بود. میدونی چی ناراحتم میکنه؟ من و سارا صمیمی تریم. پول قرض بخواد به من زنگ میزنه. لباس بخواد به من میگه. خرابکاریش را من پوشش میدم.
در انگلیسی میگن (take for granted) : یعنی طرف فک میکنه خوب بودن تو حقشه. چون همیشه خوب بودی دیگه میدونه همیشه هستی. چون هیچوقت دوستی را تو خراب نکردی. همیشه تو کوتاه اومدی.
حالا شاید واقعا سارا تو را هم بیشتر دوست داره ولی برای الهه کادو میبره. میدونی چرا؟ چون تو نقش والدین را بازی کردی که دوست داشتن بی قید و شرط نصیبش کردی ولی الهه نقش یک دوستی که محبت نکنی ، بری سفر سوغات نخری براش، اخم و تخم میکنه به سارا. سارا اینا فهمیده. خر که نیست. باج میده تا محبت واحترام الهه را بخره. اصلا صادقانه بگم برای اون احترام بیشتری قائل هست. به نظرم احترام مهم تر از دوست داشتنه. سارا را بکش کنار بگو احترامی که من برات قائلم برام قائل نیستی گودبای.
تو هر چی هم از سارا تعریف کنی براش مهم نیست، اون چشاش به دهن الهه هست. برات احترام قائل نیست.
دوستی=احترام هست. نه دوست داشتن