سلام خانوما من مدت کوتاهی که عقد هستم تو این مدت رابطه خوبی با خانواده همسرم دارم یعنی تیکه بنداز و اینا نیستن اما خیلی از خانومای دیگ جلوی همسرم تعریف میکنن
یا همسرم که یک شب خونه ما بود وقتی برگشتیم ابجیش گفت دیشب که داداشم خونه نبود همش فکر میکردم داره صدام میکنه بعد رفتم تو اتاق گریه کردم یا اینکه اره داداشم خیلی به ما وابسته است گفته نزدیک شما خونه میگیرم که من بعد یکسال تحمل کردن حرفاش چیزی به همسرم نگفتم ام اخیرا حرف بدتری زد که مجبور شدم به همسرم بگم و اونم بهش گفت اما بعد گفتم همسرم باز دیشب با من میگم اره داداشم خیلی وابسته به کنه دیدی وقتی میاد خونه شما هی پیام میدیم بهم؟منم عصبانی شدم ولی خودم رو کنترل کردم گفتم اره اتفاقا شبایی ک پیش هم نیستیم هم من هم داشت اصلا خیلی سخته برامون خوابیدن خیلی اذیت میشیم ولی حس میکنم از قصد اینارو میگم یا راجع به همسایشون میگ مگ جرات دارن بچه رو به خواهرش نشون ندن؟بچه اصلا ما خانواده پدرشه منم گفتم بچه خودش مادر داره نمیتونم بگیرم ازش دیگ نمی‌دونم و رفتاری کنم واقعا تحت فشارم
