چون عکسم تو تاپیکامه از شناسایی شدن نمیترسم.
یه زن عمو دارم دخترخاله مادرمه از صدتا دشمن دشمن تر بود برام من مادرمو زیر یکسالگیم از دست دادم. یبار خونه مادربزرگ مادری ۱۰ سالم بود با دخترا دم در بازی میکردم خبرشو برد خونه بابام چون اجازه بازی و کوچه رفتن بهم نمیدادن خیلی کتک خوردم. یبار پسرش میخواست بهم تجاوز کنه من ۸ سالم بود پسرش ۱۴ اینا بنظرم داد و فریاد میکرد که این دختر به پسرم یاد داده یادم نمیره بابام دار درست کرد میخواست دارم بزنه چقد ترسیدم عمو بزرگم اومد نذاشت گف کار پسرس به داییاش رفته و هیزه. من همسر اولم پزشک بود و ایرانی بعد اتمام درسش منو نخواست طلاقم داد این دادار دودور راه انداخته بود که پسر من نمیگیرتش اگه بخاطر اون طلاق میگیره حالا پسرش بی تحصیلات و نچسب که به مرگ بچم هیچ چشم و حسی بهش نداشتم و ندارم . همیشه به یه نحوی ابرومو میبرد و به کتکم میداد.مثلا من تو دوران عقد ۷ روز رفتم خونه مادرشوهرم حرف دراورد که با پسر همسایه مادرشون رفتع بودم خونه اونا و مادر اون که فوت کرده الان الکی مثلا به این گغته دخترتونو بیاین ببرین.
الان مادر خودش مرده بی پشت مونده انقد خوشحالم زبونش تو ک نش رفته