شاید بگید چه دلیل مسخره ای
ولی خسته شدم بسکه هی انتظار ازدواج کشیدم و بقیه رو دیدم که پیش یارشونن
۳۰ سالم داره میشه
خسته شدم بسکه حسرت خوردم
خسته شدم از تنهایی
دلم میخواست توی خونه خودم باشم
دوست داشتم وقتی که شور و هیجانشو دارم ازدواج کنم
از اینکه دلم عشق میخواد ولی تا حالا یا نشده یا آدم های اشتباه سرراهم قرار گرفتن خستم🙁
چرا خدا باهام اینطوری میکنه
چرا منو به خواستم نرسونده
مگه من خواستم هرزه باشم
مگه من نیتی بدی دارم به غیر از سرو سامون گرفتن و فقط یه یک نفر. فکر کردن
دیگه ناامیدم
حتی از خدا...
اصلا دوسم نداره وگرنه حال دلمو مبدونه