خستم از مادرشوهرم که همیشه باید بحثش تو زندگیم باشه از اینکه شوهرم حتی تو بارداری هم داره منو ناراحت و عصبانی میکنه بخاطر اون
شما ببینید حق با منه یا شوهرم
چهار ماه باردار بودم بخاطر خونریزی استراحت مطلق بودم یکبار زنگم نزد و حتی پاشو تو خونم نذاشت تا زمانی که خود شوهرم خجالت کشید رفت گفت چرا احوال زن منو نمیگیری بعد ازاون هم کلا دوبار زنگ زده و یکبار هم اومد دست خالی با اینکه هم پدرشوهر و مادرشوهرم شاغلن و درآمد هم دارن از این ناراحتم که الان دست مادرشوهرم شکسته و شوهرم با من بحث و دعوا میکنه که چرا زنگ نمیزنی بهش!! من الان یه محبت خشک و خالی تو این ۱۳ سال از اینا ندیدم تصمیم گرفتم مثل خودشون باشم یعنی من توقع نداشتم که با این که خونش نزدیکه حداقل یه سر بزنه یا حتی یه زنگ؟
چرا باید شوهرم منو و بچه تو شکمم ناراحت و عصبی کنه بخاطر مادرش😔