شوهرم شکاک خیلی جوری حتی نمیزاره خونه پدرشوهرم برم چون برادرشوهر مجرد دست بزنه داره وقتی باردار بودم کتکم زد باعث بچم بمیره هر شب کابوس میبینم نمیتونم ببخشم اون بچم شکت تنها دلخوشیم معتاد هم هست خرج زندگی از همین خرید فروش مواد درمیاره دستفروشی هم میکنه
یه پسر ۷ ساله هم من به درک اونم میزنه
اما توی خانواده ما طلاق نگ بزرگی اجازه نمیدن جدا بشم خودم کار ندارم توی سن کم ازدواج کردم درس نخوندم دیپلم ندارم هنری هم ندارم برم سرکار پس انداز هم ندارم خانواده نمیزارن جدا بشم میگن جدا بشی دیگه دختر ما نیستی باید از خونه ما بری جای هم ندارم برم