امروز ظهر نشسته بودیم شوهرم میخاست بره بیرون بچم کوچولوعه ۱سال و ۷ ماهشه اومد زد تو بینیم منم از وقتی عمل کردم جونم درمیره دست به بینیم بخوره اشک از چشم اومد دستم بالا بردم بزنم نزدم که واکنش بدنم بود خوب یعنی دلم نمیاد کلا بچه مگا زدن داره!!!!شوهرم برگشته میگه چه غلطا تو کی باشی بچه منو بزنی کلی بد بیراه گفت تعجب کرده بودم گفتم دهنتو ببند اومدم از اتاق بیرون ولی خوب انگار ول کن نبود هستید بچه ها تعریف کنم یا نه
هستیم
اومدم داشتم دمنوش درست میکردم فکر کن پریود هم بودم اومده ادامه میده جرا تو قیافه ای چرا اوه کلی حرف زد هیچی نگفتم برای اولین بار سکوت کردم رفت مرغ خرید داشتم مرغ میشستم میگه بیا این بچه دو بگیر منم رفتم باز شروع کرد رفت بیرون دیگه مخم نمی‌کشید زنگ زدم گفتم چته روز منو خراب میکنی باز شروع کرد فحش دادن خوب کردم اینا منم دیگه شروع کردم فححححححش هاااااا دیدم قطع کرد
زنگ زدم گفتم ببین از صبح هیچی نمیگم چته میگه برو خونه نمون منم گفتم باشه دم اومدنت میرم تا بچه نمونه تنها بچمم نمی‌برم و تمام ....... دیدم بعدش زنگ زد عذر خواهی منم نرفتم دیگه خونه مامانم ولی دارم میمیرم از عصبانیت هنوز نیومده خونه چکار کنم برم یانه
نرو
گردن خوردش برگشت اومدم اتاق بچم
اونم رفت اتاق خواب گردن خوردش حالم ازش بهم میخوره همینطور ولش کنم میره الان میخابه خیال راحت
جدی سر اینجور چیزا هی ادامه میدید. زنگ میزنیو فحشو فلان؟
یعنی مادر خودش تا حالا کتکش نزده یا بهش حرفی نزده از بچگی تا الان ؟
نبابا من جای تو باشم اصلا حسابش نمیکنم. چیزیم نمیگم. بنظرم دعوا و فحش زیادی. رو هاتونو بروی هم باز میکنه. و دیگه احترام ها از بین میره. اون پدر بچته. تو هم مادر بچه ی اونی. سعی کنید رعایت کنید. و البته خانوم خونه بنظدم با سیاست ش میتونه شوهرو تو مشت ش بگیره. تجربه منه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
39 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
