نه اصلا
ولی حرفایی که مادرشوهرم میزد میگفتم وای واقعا اینجوریه ؟
میگفت اره حالا حالا ها مونده تا بشناسیش .
بعد تو دلم ازش خوشم نمیومد .
اخه شوهرمم خیلی از جاریم بد میگفت .
بعد از یه مدت مادرشوهرم منو خیلی اذیت میکرد ، شوهرم میگفت تقصیره جاریته اون گوش مامانمو پر میکنه علیه تو .
من به جاریم چیزی نمیگفتم ولی تو دلم ازش بدم میومد و فاصله میگرفتم ، ارتباطمو باهاش صفر کردم .
ولی بعد که رفتاراشو دیدم دیدم بیچاره اونجوری نیست ، البته هنوزم خیلی مطمئن نیستم 😂 ولی در کل از همشون چه مادرشوهر چه جاری فاصله گرفتم
چون اعصابم نمیکشه ادما رو کشف کنم ببینم واقعا خوبه یا بده ، حوصله ی متلک و تیکه کنایه و بدی هم ندارم.
فقط اینو میدونم جاریم مستقیما تا حالا هیچ بدی به من نکرده ، اما مادرشوهرم مستقیما خیلی بدی بهم کرده .
حالا اینکه پشت پرده چی بوده رو حوصله ندارم برم در بیارم ببینم چی بوده .
اما در کل از اولشم با جاریم صمیمی نبودم و تا اخرشم صمیمی نشدم اونم سعی نمیکرد گرم باشه باهام ، ولی مادرشوهرم خیلی سعی میکرد باهام گرم باشه و منم در جواب گرم برخورد میکردم