جاریم از من خییلی بزرگتره و من همیشه احترامشو داشتم و هر دو تو یه محله هستیم بعد خب طبیعتا چون بهم نزدیک بودیم عادت داشتیم هر هفته همو ببینیم بعد یه اخلاقی داره اگه دیر به دیر بری تیکه میندازه مثلا من حدود دو ماه نرفتم خونش چون یه مدت که مریض بودم یه مدتم درگیر یه کاری بودم بعدش امتحانای بچم شروع شد نرفتم خونش بعد تیکه مینداخت که عجب یه سر به ما زدی و این حرفا
خلاصه ما هر هفته همو میدیدیم. ولی چند بار خواستم برم خونش پیام دادم خونه ای؟ گفت نه جایی هستم منم گفتم خیلی خب باشه
دفعه دوم مثلا یه هفته بعدش دوباره پیام دادم خونه ای؟ میخوام بیام خونت گفت نه عزیزم اومدیم خونه ی خواهرم شرمنده و..
دفعه ی سوم دو هفته بعدش پیام دادم گفتم خونه ای؟ گفت نه اومدم خونه ی مامانم. خلاصه چند بار پیش اومد آخرین بارم چون عروسیه داداشش نزدیک بود از یک ماه پیش رفته بود شهرستان خونه ی مامانش کمک کنه و من خبر نداشتم نیس بهش پیام دادم خونه ای؟ گفت نه عروسی داریم اومدیم شهرستانمون جات خالیه و این حرفا و الان یکی دوماهیه از عروسیه داداشش میگذره و خونشونه ولی یه بار پیام نداده که بیا خونم این همه میخواستی بیایی من نبودم الان خونم بیا خونم😑شایدم حساس شدم
ولی من خودم اگه جاریم بخواد بیاد خونم نباشم بعدش حتما یه تایمی رو خالی میکنم و بهش زنگ میزنم و میگم دلم برات تنگ شده چایی دم کردم بیا خونم