سلام
خواهرم از من کوچک تره ... اما همیشه چشمش دنبال کارهای منه... آرزوی بدبختی منو داره ... از کارهایی که میکنه می فهمم که چقدر ازم متنفره. و منم دقیقا همین حسو بهش دارم ... .
بچه ها باور کنید... بارها بارها منو جلو غریبه و آشنا ضایع کرده. حرفی که نباید میزده رو زده. چیزی که مشکل خانوادگی من بوده. و نمی خاستم کسی به جز خانواده ام بدونه رو با همه به اشتراک گذاشته. جلو اقوام باهام دعوا میکنه... و چیزایی میگه که هیچ ربطی به موضوع دعوا نداره. همیشه دخترای هم سن و سال خودمو به رخ ام میکشه... به طور ثابت دعوا داریم. پیش مامانم آرزوی بدبختی منو میکنه. وقتی تو اتاقم... پیش خواهر دیگه ام غیبت منو میکنه ...
نمیدونم چیکار کنم که یه ذره آبرویی هم که دارم جلو آشنا و غریبه نریزه. همه دیگه میدونن. و من واقعا خجالت میکشم تو جمع ها برم ... . دیگه جرات نمیکنم حرفی بزنم یا کاری کنم. چون مدام میترسم.. دعوا کنه با بره به همه بگه ، گوشه گیر شدم ...
من ذاتا دختر ساکت و آرومی هستم. ولی به واسطه اون پرخاشگر و عصبی شدم ، منم پا به پاش دعوا میکنم چون سکوتم جواب نداده واقعا وجه اخلاقی ام جلو آشنا و غربیه از بین رفته. دیگه هیچ کس منو اون دختر آروم و با شخصیت نمی بینه ... اما میخوام تموم شه...
بچه ها من واقعا متنفرم از خواهرم ...