من همه ی کامناتونو خوندم کامل . اول نمیخواستم جواب بدم چون دوست نداشتم بی احترامی پیش بیاد هرچند شما خانوم متشخصی هستید و دور از ادبه که باهاتون بد صحبت بشه و خب اون اول که کامناتونو خوندم ناراحت شدم و جواب ندادم چون نخواستم تو ناراحتی چیز بدی بگم
شما مشاورید اما باید اول از همه شرایط کسی که مخاطبتونه رو ببینید
اول اینکه من نمک نشناس و قدر نشناس نیستم اما دلیل این 16 سال که به پامون بود این بود که موقعیتی برای ازدواج براش پیش نیومد وگرنه من مادر خودمو میشناسم
مسئله ی بعدی اینه که این اقا اصلا اهل خدا و پیغمبر نیست که اگه بود چشماشو کنترل میکرد ، کسی که اهل خدا پیغمبره باید چشم و دل پاک داشته باشه . روزی که اومدن خواستگاری پسرش داشت با چشماش منو میخورد ولی باباش که شما میفرمایید اهل خدا پیغمبره یه کلمه بهش چیزی نگفت ، و این از این . ایشون اصلا اهل خدا پیغمبر نیست . مادر من کیس ازدواج دیده و براش موقعیتش پیش اومده و نمیدونم به چه دلیل یهو وا داده
مسئله ی بعدی شرایط منه که مثل اینکه درست توسط شما درک نشده . من 18 سالمه و امسال کنکور دارم . کارتم 500 تومن پول توشه و مادرم داره سقف بالای سرمو میگیره . هیچ منبع درامدی ندارم . داره اوارم میکنه سمت خونه ی برادری که خودش زن داره و قصد بچه دار شدن دارن و من اصلا دلم نمیخواد اویزون زندگیشون بشم . همسرش خانوم خوبیه ولی تا کجا ؟ نهایتا 3 ماه ته تهش 6 ماه تحملم کنه ، بعدش کلافه میشه و من اصلا دلم نمیخواد رابطم با برادرم و همسرش اینجوری بهم بخوره
از طرفی یکی دوماه دیگه خواستگارم که پارتنرم بوده داره میاد خونمون ، من اصلا دلم نمیخواد این اشفتگی هارو ببینه ، ازدواج مادرو بی سرپناهی منو ، همسر و پسر همسر هیز و چشم چرون مادرم و این دعواهای خانوادگی و خیلی چیزای دیگرو
از طرفی من اگه بخوام تو خونه بمونم هیچ امنیتی ندارم ، من میترسم صادقانه میترسم از پسر اون اقا حتی از خود اون اقا
پس خواهش میکنم خواهش میکنم کامل شرایط کسیو به عنوان مشاور درک کنید و بعد طرفداری کسیو بکنید . منم دست بوس مادرمم دوستش دارم و براش احترام قائلم اما پدر و مادر بودن هیپوقت دلیل بر حق بودن کارا و رفتاراشون نیست