عزیزم
خوب گوش کن چی میگم حرف بقیه رو هم بذار کنار
من یه مشاورم
الان که مامانت عصبانیه هیچی
ببین تو مادر بدی نداری
شانزده سال برات ناپدری نیاورده و ازدواج نکرده فقط بخاطر تو حتی اگر اینو بهت نگه
الان هم قطعا انتخابش انتخاب خوبیه و اون مرد مرد پاکیه
مادرت گول مال و منال رو نخورده و الان داره با مردی ازدواج میکنه که اهل کاره احتمالا چشم پاکه و اهل خدا و پیامبرش
اما الان مادرت نگرانه نکنه پسر اون آدم برای تو مشکلی ایجاد کنه و بین عقل و احساس گیر کرده
از طرفی هستی بابت سالها تنهایی و یک تنه مرد خونه بودن و زن خونه بودن و احتیاج داره یکی پشت و پناهش باشه
از طرفی نمیدونه چطوری تورو حفظ کنه
میخواد چند ماهی پسر طرف رو بشناسه بعد تورو وارد خونه کنه
برای مادرت نامه بنویس
بهش بگو اینهمه سال زحمت رو کشیدی برای بزرگ شدن و آسیب ندیدم تنها موندی
الان با بیرون کردن من زندگی برادرم رو خراب میکنی.
یا برام یه خونه اجاره من در حد چهل متر
یا صبر کن عقد کن و صبر کن من کنکور بدم بزنم شهرستان برم خوابگاه تو ازدواج کن
سال سرنوشت منم نذار هروقت تا وقتی زنده یادت نیافتم بگم مادرم زندگیمو خراب کرد