سلام عزیزم
میخوام ی چیز بهت بگم چیزی که شما تعریف کردی گریبان گیره خیلیاست میخوام از تجربه ها بهت بگم از سختی ها
تمام تلاشتوکن که اون پسرشو نیاره خودشم نیاد
احتمال اینکه خونه رو از چنگ مادرت دربیارن خیلیه
احتمال بدچشم بودن اون پسر به توخیلیه
احتمال اینکه جلو اونا غرورت بشکنه خیلیه
تو شرایط شما احتمال چیزهای بد خیلیه
برادرت همچین فکرایی تو سرشه که اعصابش خورد شده فقط کوتاه نیا برای زندگیت بجنگ
بعضی از سن بالاها مخشون ایراد پیداکرده
بعدشم این اقا اگر مار تواستینش نداشت خودش دست پیش میکشید ی خونه اجاره میکرد بدوخوب میکرد
بترس عزیزم
تمام این چیزها تجربست ی تجربه تلخ وغم انگیز