میتونی از دید یه بچه بنویسی که اولش خانواده اش سعی میکنن جوری نشون بدن انگار چیزی نشده بعد کم کم متوجه شرایط و نگرانی خانواده اش میشه
" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... " (سهراب سپهری)