نمیدونم چ غلطی کردم این بلاها سرم میاد یماه دیگه عروسیمونه
انقد ب شوهرم گفتم خونه رو تعمیر کن یا عروسی عقب بنداز خودش زد بی خیالی گف بزار مستاجر دراد
آلان مستاجر گف من نمتونم اون تاریخ درام بعدشم خونه کلا لوله هاش پوسیده باید عوض شه کابینت بزنه دگ خسته شدم از دستش بعد میگه بریم بشینیم یسال بعد عوض میکنم حالم بده دیگ😭😭😭😭