از بابت بی سرصدا بودن و رفت امد نداشتن و کمک خونه خوبه
اما اصلا ارتباط نمیگبره مداوم تو اتاقشه فقط با دوستا خودش میره بیرون وقتی دوستاش نباشن بمن میگ برا بیرون
وقتی کاری داره میاد با لبخند کارشو میگمیره
راحب ادامه تحصیل یسری اطلاعات بش دادم اما اون یدونه اطلاعاتم نداد درحالیک خودش در حال اقدام
مامانم قرار بود بیاد پیشم بمونه مامانم گف با مامان فلانی همخونت بیام خوبه منم ب همخونم گفنم مادرامون باهم بیان بعد گف مامان من میخواد موقع فارغ تحصیلیم بیاد
الان جدیدا فهمیدم مادزش میخواد با مادر همون دوستاش بیاد
دوستاشم زیاد ادم حسابش نمیکنن قبلا خودش یبار ناراحت بود تعریف کرد من تو اکیپ جای ندارم
بعد ما رندوم خریدا خونه میکنیم تقسیم نمیکنیم کی بره خرید این سری برنج ک همیشه من سفازش میدادم چون سرم شلوغ بود گفتم میشه تو سفارش بدی بعد گف اره اما پنج دقیقه بعدش گف میتونی سه لیتر شیر بخزی برا ماست منم گفتم ن دستم پره ماست هم نمیخورم
چون همیشه خودش شیر رو میخرید و ماست میزد
من مشکلی با خریدن نداشتم اما اینکه بش گفتم برنج بخر سریع جبهه گرفت و سفارش خودشو گفت بهم بر خورد
کلا از چشمم افتاده هیچ رابطه ای با من نساخت تو این یسال تو خونه هم در حد کار خونه حرف میزنه
وقتیم باش حرف میزنم یجور با قیافه جواب میده و صداشو کش میاره انگار بخواد خودشو بگیره
طبیعیه اینقد ازش بدم میاد یا طبیعی نیست ؟