2777
2789
عنوان

شوهرم رفته پیش مادرشوهرم از من گله کرده ایشونم اومده کلی نصیحت میکنه

| مشاهده متن کامل بحث + 211854 بازدید | 2360 پست

عزیزم به خاطر پسرت هم که شده برو مشاور تلاش کن به خاطر آینده پسرت مشکلت حل بشه مطمئن  باش بعدا  تصمیم بگیری که طلاق بگیری با وجدان راحت این کار و میکنی.. ولی من احساس میکنم شما افسردگی گرفتین با درمان حتما مشکلتون حل میشه ان شاالله به آرامش میرسین

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

با دوستام همش اصرار میکنه برو پیششون من نمیرم گاهی میرم یا مثلا میگه اونا بیان پیشم وقتی خونه نیست ...


اسی متاسفانه باید بگم شما خودتون دوست ندارید این روال غلط زندگی رو اصلاح کنید نمیخام با چند خط پرسش و پاسخ شما رو بهتون انگ بزنم اما شما بیشتر دارید فرار می کنید از قضیه به جای اینکه شجاعانه مسائلتون رو حل کنید..! 

کاری که شما دارید انجام میدید لطف به فرزندتون نیست بلکه ظلمه چون روان شما تا حدودی به افسردگی دچار شده و چه بسا خودتون متوجه نشدید، البته گفتم برای تشخیص افسردگی نیاز به گفتگو بیشتر هست. 

شما متاسفانه اصل زندگی مشترک و مسولیت های همسری رو نپذیرفتید در صورتی که تلاش می کنید مادر خوبی باشید و نقش مادرانه رو خوب ایفا کنید. 

مورد دیگه اینه که شما تو ذهنتون دارید برای همسرتون حکم می دید و محاکمه می کنید و اینها تنها به حس خلا و ترس شما بر می گرده.، تلاش شما بیشتر برای محاکمه هست تا ارفاق و حق رو به خودتون میدید و مورد جالب تر حق به جانب بودن شماست 

مامان یه آقا پسر گوگولی

حق به جانب در چه مورد

اینکه دارید با یه سری دلایل که چه بسا خودتون رو توجیه می کنه مدام حق رو به خودتون میدید بدون در نظر گرفتن طرف مقابلتون و حس های همسرتون چرا فکر می کنی فقط خودت حق داری؟ اینا همش توجیه که روان خودتون رو عذاب ندید

مامان یه آقا پسر گوگولی

اینکه دارید با یه سری دلایل که چه بسا خودتون رو توجیه می کنه مدام حق رو به خودتون میدید بدون در نظر ...

حق نداشتم حداقل یکی از مهم ترین تصمیم های زموگی مو خودم بگیرم؟

حق نداشتم حداقل یکی از مهم ترین تصمیم های زموگی مو خودم بگیرم؟

چرا داری پشت این حرف مدام از اصل قضیه فرار می کنی؟ 

همه ما تو زندگیمون جبر روزگار رو دیدیم و به ناچار سازگار شدیم پس فقط شما قربانی نیستید، شما متاسفانه دوست داری نقش قربانی رو بگیری

مامان یه آقا پسر گوگولی

چرا داری پشت این حرف مدام از اصل قضیه فرار می کنی؟ همه ما تو زندگیمون جبر روزگار رو دیدیم و به ناچار ...

اصلا قضیه چیه؟

لطفا سوال هاتون ادامه بده بیشتر حرف بزن باهام

من دلسوزی نمیخوام 

همچین گفت گویی میخوام

چاقو گذاشتن بالا سرت گفتن باهاش ازدواج کنی؟ یا بچه دار شی؟ رباتی که به راحتی کنترل شی؟ عزیز من تا کی؟ تا کی میخوای مطیع باشی  شوهر پدوفیلت هم ازش معلومه چه ادمیه بعدشم الان اون بچه هم بدبخت کردین

اعتماد کردن به ادم های بیهوده یعنی نابود کردن خودت با دست های خودت

کاش بختت هم مثل خودت خوشگل و قشنگ بود.

این زندگی برا شوهرت برد برد بوده و برا شما باخت.

البته جز وجود پسر نازت. خدا برات حفظش کنه.


میشه چند تا از رفتارای بد همسرت رو بگی؟

یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم/ محتاج برادران و خویشان نشوم/ بی منت خلق خود مرا روزی ده/ تا از در تو بر در ایشان نشوم

چرا داری پشت این حرف مدام از اصل قضیه فرار می کنی؟ همه ما تو زندگیمون جبر روزگار رو دیدیم و به ناچار ...


مادری که چهار ماه زایمان کرده دیگه توان اینو نداره روزی دوبار به شوهرش رابطه داشته باشه

شوهرش حرف می‌زنه میگه بدنم یاری نمی‌کنه . با زور باهاش رابطه برقرار می‌کنه 

۶ سال شوهرش پس زده میشه اما با زور باهاش رابطه جنسی برقرار می‌کنه همشم بهش پیام‌هایی که میده جنسیه که شب میان فلانت می‌کنم 

شوهر استارتر اصلاً نرمال نیست 

❄☃️

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792