📝
هنر والدگری
جنگ هم که شد، اولین کاری که کردم مرتب کردن خانه بود. سختی که میآید، خانه باید مرتب باشد.
خانه خط مقدم است. چه در جنگ، چه در مشکلات و چالشها و چه در جدالها و کشمکشها. خیالت از خانه که راحت باشد، پناهگاه که داشته باشی، راحتتر میتوانی به بقیه مشکلات زندگیات فکر کنی.
من در روزهای خوب و آرام زندگی خیلی به مرتب بودن خانه دقت نمیکنم. آنقدر همه چیز خوب هست که شلوغی گوشه هال به چشم نیاید و کاری با آن نداشته باشیم ولی وقتی مشکلات از جای دیگر سرریز کردهاند، تحمل شلوغی کابینت و لک زعفران کار راحتی نیست. میشود پر کاه روی شتر که او را زمین میزند.
مشکلات مال مامان و باباست. بچهها دنیای خودشان را دارند. خانه باید امن باشد، روتینها باید به جا باشد، زندگی باید جاری باشد حتی اگر مامان و بابا دارند زیر باز مشکلاتشان دست و پا میزنند.
هنر والدگری فقط غذا دادن و مراقبت و آموزش کنترل خشم نیست. باید بتوانی گرمای خانه را متعادل و قابل زیست نگه داری. باید مراقب احوالات خودت و بچهها باشی که خیلی نوسان شدید نداشته باشد. خودت نوسانها را به جان بخری و یک جریان متعادل به خانه بدهی.
خانه توی سختیها باید امید اول و آخر باشد. چی بهتر از آب خنک توی گرمای تابستان و تخت مرتب بعد یک روز شلوغ و لباسهای شسته شده برای یک روز تازه؟!
همین مراقبتهای کوچک گاهی ما را از مرز فروپاشی عقب میراند. گاهی فشار مشکلات آنقدر زیاد میشود که زورت به هیچ چیز جز سابیدن کف سینک و برق انداختنش نمیرسد.
زندگی را باید ادامه داد، مخصوصا با بچهها و بخاطر بچهها. زندگی را باید با همه سختیها و فشارهایش با تشریفات برگزار کرد. اولین و آخرین فرصت ما برای زندگی همین روزهایی است که سپری میکنیم، حتی با وجود سختی.