استارتر عزیز یکی از دوستان نزدیکم بخاطر این مسئله از همسرش متنفر شد و جدا شد.الان خیلی خیلی پشیمونه و میگه کاش مجبورش میکردم میرفت دکتر و درمان میکرد خودشو.و تازه فهمیده که همسرش بیمار بوده و میل جنسیش نرمال نبوده.ولی میگه همه کاری کردم زندگیمون دووم داشته باشه جز دکتر رفتن.الان هرروز ناراحتو پشیمونه.چون همسرش ایرادش همین مورد میل جنسیش بود
استارتر میخوای یه گروه تو تلگرام بزنیم راحت صحبت کنی اینجا سخته
وااااای اسی چقدر دلم سوخت.. هم برای تو و هم برای همسرت... هر دوتاتون شاید میتوانستید کنار یکی دیگه عشق رو تجربه کنید... ولی هر دو الان دارید اذیت می شید.. کاش مجبور به این ازدواج نمی شدی.. من یکی از موارد ازدواجم رو بعد از روز آزمایشگاه جواب کردم چون دقیق همین حس شما رو بهش داشتم.. تقریبا درک میکنم چی میگی
ببین اسی به نظرم شما یه پلن برای خودت ریختی و فکر میکنی درسته و طبق همون پیش میری
یعنی من دوست نداشتم با این فرد ازدواج کنم ، عاشقش نبودم و الانم پس دوستش ندارم و...
روانشناسی میگه وقتی بتونی خوبی های کسی رو ببینی حداقلش اینه ازش متنفر نیستی
چون تنفر مثله یه پرده جلوی عقل میاد و جلوی دیدن نکات مثبت طرف مقابل رو میگیره
فکر میکنی ادم عاقل چجوری عاشق میشه یا چجوری یکی رو دوست داره؟
میاد سبک سنگین میکنه میگه این خوبیهاشه این بدیهاش ، اگه خوبیش بیشتر بود پس کم کم بهش علاقمند میشه
و از طریق همین خوبیهاش ورود میکنه تا بدی هاشو کم کنه
من مطمئنم همسرتو در اغوش بگیری و بهش بگی دوستش داری و ازش بخوای بره دکتر تا فعلا مشکل رابطه ی زیادتون‌حل بشه
نصف راه رورفتی
یادت باشه تواول شوهرتو انتخاب کردی وداشتی وداری بعد پسرت همسرت بعد پسرت بعدازبچه خیلیا دچارمشکل میشن ولی توچرا جز اون خیلیا شدی منم ۱سال خدا به منو همسرم لطف کرد دوقلوداده خیلی بحث پیش اومدبرامون ولی اولویت همدیگه ایم از طریق مشاوره صحبت رابطمونو بهترمیکنیم میخوایم زندگی کنیم تحت تاثیر افکارمنفی وجامعه قرار گرفتی متاسفانه واینکه هرجی بوده انتخاب جفتتون بوده فردا دورازجانب شوهرت خیانت کرد میخای چیکارکنی طلبکارمیشی ولی نمیگی خودت بادست خودت گندزدی به زندگیت گاهی یه دختر توزندگی حیف میشه گاهی یه پسر
