2777
2789
عنوان

با شوهرم دعوای بدی کردیم خیلییی حالم بده

| مشاهده متن کامل بحث + 3757 بازدید | 129 پست
ما هم امروز صبح دعوا کردیم.قبلا جواب فحش هاشو نمیدادم ولی الان میدم.بازومو مشت زد.منم جوری پشت هم هم ...

بنظر من که یه پرونده پزشک قانونی واسه خودت داشته باش 


من یه بار هلم داد کوبوندم به دیوار یکی از  دنده هام ترک برداشت 


ولی نمیدونستم چطور باید برم پزشک قانونی و پرونده تشکیل بدم 

والا همچین اضافه وزنیم نداری چون قدت بلنده خوبی ،اون چند کیلو رو که بیشترا دارن دیگه.

میدونم ده کیلو کم کنم عاالی میشم هی میام۸۰ دوووباره میرم بالا خیلییی بی اراده و بی عرضم واقعا 

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بله درست میگی به بحث بعدش نمیارزیدولی چرا همش باید ما ملاحظه کنیم ؟چرا یه بار شوهرا ملاحظه نمیکنن ؟ن ...

دقیقا هیییی خانواده ها گفتن اشکال نداره معتاد تیست خیانتکار نیست زن باز نیست ...خوب چ فایده وقتی هیییییچییی نیست واسه من الا سوهان روح ..موعام تو ۲۵ سالگی. سفید شد 

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
توروخدا جوابمو راسسست و حسینی بگو ...هربار ک چیزی نگفتی ک دعوا نشه چقدددد از درون فروریختی چقددددررر ...

دیگه سر شدم میدونی من شوهرم هر بار میگه تو شروع میکنی تو داد میزنی در صورتی که من ارومم جوابشو بدم اون صداش تا دو تا خیابون اونور تر می‌ره، میدونی این کار برام راحت تره تا دیدن چهره بچم که بغض کرده و ترسیده با چشمای اشکالود نگام میکنه وقتی تو دعوا نمیدونه سمت کدوممون بیاد 

البته بگم اینطور نیست محدود کنه کنه منو ولی خب مشکلات دیگه داریم

دقیقا شوهر من همینطوریه و چون تو موقعیتت هستم نظر دادم. یه موقع هایی بی منطق صداشو میندازه تو سرش به ...

ینی خدا حق مارو میکیره از این موجوداتش ؟؟؟ 

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
منم الان یه بحثی با شوهرم کردم البته ما به فحشو این چیزا نرسید ولی پوست کلفتم ناراحت نیستم

منم خیلی وقتا دعپا ساده داشتیم مهم نبوده واسم ولی این بار سوزوندمممم خیلییی زیاد

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
من خودم این ازدواجو خواستم بابام مخالف بود همیشه هم یه ماسک خوشبختی رو صورتم میزنم و بابام فکر میکنه ...

عزیز دلم😢💔

روزی میرسدمردان کوچک من،بزرگ مردی میشوندکه برای نگریستن به چهره ماه مردانهِ شان بایدسربالاکنم😍🥲🧿       
من خودم این ازدواجو خواستم بابام مخالف بود همیشه هم یه ماسک خوشبختی رو صورتم میزنم و بابام فکر میکنه ...

این خفقان و همه چیرو خپب جلوه دادن آخر از درون نابودمون میکنه

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
دقیقا شوهر من همینطوریه و چون تو موقعیتت هستم نظر دادم. یه موقع هایی بی منطق صداشو میندازه تو سرش به ...

حالا من برعکس 


چندین سااال سکوت کردم ولی الان دیگه سکوت نمیکنم 

دعوا میکنم حرفا و کاراشو بهش میگم ولی فحش نمیدم دل نمیشکنم 


حرمت شکنی نمیکنم 


بنظرت من توسری خورم؟؟

چی میگی چرا دختر اعتماد به نفس داشته باش . جوابشو بده . بخدا شوهرمم به من میگه اینجوری میگم من خیلی ...

منم گفتممم...گفتم خودتو دیدی شکل میمونی بدبخت بیرون همه واسه من و اندامم له له میزنن حالم از قیافت و سیهیت به هم میخوره ...اینارو گفتم ها ولی از درون دلم قلقل میخورد

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
ینی خدا حق مارو میکیره از این موجوداتش ؟؟؟

دیگه اونشو نمیدونم... شوهر من انقد ازین حرف بدش میاد که حد نداره چون میدونه حق با منه، مادرش خیلی دخالت میکنه خودشم از حق من و بچم میگذره من قبلا مینشستم باهاش بحث و دعوا و داد و بیداد میکردم الان میگم خدا قضاوت کنه من کاری ندارم قشنگ میبینم میسوزه ازین حرف میگه نگووو میگم تو که میگی کارم درست بذار خدا قضاوت کنه

چون نمیکنن! معمولا زنا تلاش خودشونو میکنن برای درست کردن وقتی به نتیجه نمیرسن میشه این مرحله... من خ ...

این خود بی مشکل دیدنشون باعث شده اینقدذ اعتماد ب نفس داشته باشن ...ینی شوهر من ی تصادف سر خیابونمون اتفاق بیفته منو مقصر میدونه

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز