عزیزدلم من احساس میکنم شما یه رفتاری دارید که همسرتون از اون رفتار ذله شده و اینطور بهتون گفته شاید به خودتون بیاید
تو این دوسال چطور مردی بود از لحاظ اخلاقی عاطفی جنسی؟
انشالله که درست میشه ولی گدای محبت بودن سخته بخوای یه عمر اونطوری زندگی کنی از این به بعد
خب چرا عاشق شما نیست
ظاهرتون دوست نداره اخلاق بدی دارین نمی تونه کنار بیاد با خانوادتون مشکل داره
همینطوری که نمیشه بعد دو سال بگه من عاشقت نشدم
این دو سال بهترین بود از همه نظر من مشکل داشتم لوس بودم قهر میکردم باهاش در عوض اون صبور بود مهربون بود
بهم محبت کلامی نمیگفت منم همش بهش میگفتم توجه کن محبت کن ولی اصلا نمیگفت ولی عملی خیلی کارها میکرد برام
میگه تو هیچ نکته منفی نداری هیچ تقصیری نداری مشکلی نداری.من نمیتونم فقط دوستت داشته باشم
میگم خب اصلا چی میخوای ک من داشته باشم ک ندارم میکه نمیدونم من ک عاشق نشدم ببینم عشق چجوریه اون حرقه ی دوست داشتن و عشق میگه هیچوقت برام ب وجود نیومد
به همين راحتي
بهش بگو خونه من همين جاست
كسي كه خربزه ميخوره پاي لرزش هم ميشينه مگه من بازيچه شما و خانواده محترمتون هستم
باشه دوستم نداري نداشته باش
تمام حق و حقوق من رو بده مهريه نفقه اجرت المثل با كمال ميل شما رو به تنهايياتون ميسپارم
زير سرش بلند شده داره دست به سرت ميكنه يا بيمار تشريف داشتن و خانواده هم اطلاع داشته اين رفتار از يك انسان سالم بعيد هست يا شما كل ماجرا رو نميگي
مهرتو بگیر ولش کن ارزشش همینه
عزیزم با چیزهایی که میگی فکر کنم اصلا بهش فضا ندادی که عاشقت بشه...
تا حالا وقتی دور بودید صبر کردی اول اون زنگ بزنه؟
صبر کردی اول اون دوستت دارم بگه و بیاد طرفت؟
وقتی ناراحت بودی سکوت کردی که حالت رو بپرسه؟
یا همیشه خودت وسط بودی؟.....
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
