اره..یکی دوبار باهم رفتیم و من رقصیدم،با همین خاله و خواهرمم بودیم چیزی نمیگف،،،یا اگه ادا در می‌آوردم فقط میگف یکم آروم بگیر نکن..ولی میدونه اخلاقمو که اهنگ باشه من دست خودم نیس با خواهرم مسخره بازی درمیاریم..همه اینارو میدونه و اولین بار بدون خودش ی همچین جایی رفتم
چرا اونجا بودی اون قدر ناراحت نبودی
تا وقتی شوهرت ندیده بود اصلا هیچ حسی نداشتی
خانواده مذهبی هستید
خودمم بودم شاید بدتر رفتار میگردم.. ولی منو میشناسه،اداهامو دیده با خواهرم میدونه باهم باشیم مسخره بازی درمیاریم.همون موقه هم که دارم ادا میام جلوم خواهرمه و کنارم خالم ک داره فیلم میگیره خبرمرگش
اعتمادشون از بین نرفته فقط دلخورن ازتون.به نظرم کمی که گذشت براشون توضیح بدید که اصلا اونجور که فکر می کنن نیست و اون فیلم شیطنت خالتون بوده که جوری فیلم گرفتن که فقط شما و اقایون باشید و خانمای اونا تو فیلم نباشن.
توضیح ک دیگه نمیدم چون هرچقد بخام حرف بزنم بهم‌میگه اگه چیزی نیس چرا جلزولز میکنی؟گفتم آخه وقتی چیزی نبوده و نیست نمیخام فکر بیخود بکنی،نمیخام اعتمادی که بهم داریمو الکی خراب کنیم.بخدا که بجز اینم چیزی نیس.من طاقت ناراحتی و بی محل کردناشو ندارم.از لحاظ اخلاقی چی؟مثل قبل شد رابطشون دوستت؟چقد طول کشید شوهرم فراموش کنه
وقتی خالم فیلم میگرفته خواهرم و بچم کنارش بودن منم دارم روبه خواهرم ادا میام.برا همین تو فیلم نیستن...خودشم میگه اگه اعتماد نداشتم همون موقع که فیلمو دیدم میکشتمت.ینی درست میشه؟چقد زمان میبره من طاقت ندارم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
