(بچه ها شرمنده متن طولانیه )چهار ساله من با این آدم عروسی کردم ۲۸سالمه مثل چی پشیمونم موندم خودشو بگم خانوادشو بگم بخاطر نبودن پدرو مادرم و یتیم بودن بی پشتوانه بودنم باز نشستم سر این زندگی نامزدی و تا قبل عقد مثل فرشته بود کسی معرفی کرد مارو بهم و سنتی بود ازدواجمون شوهرم پامیشد میومد تهران از شهر دیگه هر روز گل بخر سوپرایز کن پیامای عاشقونه وعده وعید منو خام کرد فکر کردم با فرشته روبرو هستم بعد عقد شد یه آدم دیگه و بعد عقد من اومدم زندگی کردم باهاش و چون پیش عموم اینا زندگی میکردم دیگه از سر باز کردن و گفتن برو پیش شوهرت از تهران پاشدم اومدم شهر غربت تو روستا دو هفته بعد عقد شوهرم سر یه کلمه حرف خودشو زد وسیله شکست برگشتم تهران قهر پیش عموم و نگه نداشتن گفتن پاشو برو خودشو زده تو رو نزده که و همیشه تا الان گفتن راه برگشتی نداری بعد ازدواج همین جور هم شوهرم هم خانوادش اذیتم کردن تا الان همه جوره ساختم دو تا خونه تو یه حیاط با مادرشوهر دستشویی تو حیاط تو این سرما به کنار اذیت و دخالت مادر و خانوادش به کنار اخلاق گند شوهرمم به کنار مثل شوهرم از دست یکی دیگه ناراحته سر من درباره قهر میکنه و بی محلی دائم در اختیار خانواده و فقط به حرف این و خانوادش باید باشم و انجام ندم دعوا جنگ و وسیله شکستن و داد بیداد شوهرمو باید تحمل کنم مرد گنده دائم در حال قهر کردنه بی دلیل و قیافه گرفتن برای من مثلا مادربزرگ من یه چیزی برگشت به شوهرم گفت منظوری هم نداشت به اون بی احترامی کرد هیچی با منم قهره سر حرف اون و تو این چهار سال چه روحی چه جسمی مریض بودم تو حالت بد اصلا عینه خیالش نبوده شوهرم مثل رهگذر غریبه از کنار آدم بی تفاوت رد میشه و اصلا بمیرمم براش مهم نیست از این حس بی ارزشی که بهم میده خسته شدم با اینکه ارزشم خیلی بالاتر از ایناست بخدا هر عروسی و مهمونی که باهاشون میرم کلی خواستگار برام پیدا میشه و همه تعجب میکنن میگن به این خوشگلی عروس اینایی ولی همیشه عیب و ایراد ازم میگیرن که تو کمی برای ما مادربزرگم که پیرو مریضه نمیتونم برم پیش اون عموم و خانواده پدری کلا دیگه منو نگه نمیدارن برم پیششون خانواده مادری که هیچی یه برادر معتاد هم داره اونم هیچی و چند بار هم قهر مجبوری رفتم پیش اون خودم در حد پول پیش خونه دارم پس انداز مخفی شغل هم ندارم چیکار کنم بچه ها از این زندگی و بلاتکلیفی خسته شدم مادربزرگم میگه طلاقتو بگیر کمیته برات حقوق درست میکنه زندگیتو بکن میبینی اذیتی از اون ور چون شوهرم نرمال نیست میترسم بعد طلاقم آسایش نداشته باشم بدون استرس پامو بزارم از خونه بیرون موندم چه راهی درسته انتخاب کنم
مگه الکیه عزیزمن. به دادگاه بگو تهدیدت میکنه شاید این کارو کنه. اینجوری بمونی پس فردا ی بچه هم بدبخت میشه و تا آخر عمر باید جوابگو خودت و اون طفل معصوم بشی
جنگل سوخته را وعده باران ندهید.... 🤦با وعده های دروغین فریبمان ندهید و امیدوارمان نکنید 🤦خسته ایم خسته 🥱😤
به نظر من اون هر چقدر روی بعد نشون میده تو خوب باش حتی الکی فقط دور سرش بگرد خانوادشم شپش حساب نکن ی ...
ماشین به نام منه یه پراید داریم با وام ازدواج منو طلاهای مجردی خرید 300می ارزه منتها همش میخواد بفروشه اصلا نمیشه از خانوادش فاصله بگیرم چون شوهرم دخالت میکنه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
مگه الکیه عزیزمن. به دادگاه بگو تهدیدت میکنه شاید این کارو کنه. اینجوری بمونی پس فردا ی بچه هم بدبخت ...
چشم عزیزم آره واقعا اول و آخر طلاقه اصلا قبل عقد من سرکتاب بارکردن اصلا اعتقاد ندارم چون با خانوادش مشکل داشتم گفت نکن اول و آخر طلاقه چون اعتقاد نداشتم گوش ندادم