به تازگی اومدیم این محله
خبر مرگم پاشدم صبحانه بخورم
دیدم نون نیست
پاشدم یه جفت صندل داشتم پوشیدم رفتم نونوایی
موقع برگشتن دمپایی نصفش کنده شد
و هیچ جوره نمیشد پوشیدش
تا خونه هم 5 دقیقه راه مونده بود
وووووای جلو مردم آب شدم رفتم تو زمین
هیچی دیگه
کشون کشون هی پام کشوندم روی زمین و دو قدم میرفتم، من میرفتم
دمپایی می موند
و منم جلو همسایه ها وجلو آقایون خجالت میکشیدم، همسایه هایی که اصلانمیشناختمشون
خلاصه یه خانم که خدا خیرش بده
دختزش رو فرستاد و رفت یه جفت دمپایی اورد بهم داد
دمپایی های خانم رو پوشیدم
مال خودمو گرفت توی دستمو و حرکت کردم
دوباره دخترشو فرستاد رفت پلاستیک آوردبهم داد که دمپایی های پاره مو بذارم توش
دخترش خم شد دمپایی هامو بذاره تو پلاستیک که اجاره ندادم
چقدراین خانواده خوب بودن
چقدر ازشون خوشم اومد
خلاصه
ازش تشکر کردم و
بهش گفتم هستین تا دمپایی هارو برگردونم
گفت نه دارم میرم نماز جمعه
و سریع از اونجا دورشدم
میخوام ازش تشکر کنم، اون زبونی بود میخوام یه چیزی ببرم براش
اما نمیدونم چی ببرم براش
از طرفی هم دستم خالیه
هم هیچی تو خونه ندارم
بچه ها بنظرتون چطوری ازش تشکر کنم