بابام جراحی قلب باز داره خیلی وقته بیمارستان بستریه ولی قند خونش بالاست عمل نمیکنن هرروز میگن یه هفته ده روز دیگه . اونم اونجا بیکاره . یکسره فیلم میبینه یا میره تو حیاط میشینه . بیمارستان هم دقیقا سرکوچه ماست .
صبح ساعت ۵ پیام داده بود خوابم نمیبره . منم رفتم پیشش زنگ زدیم عدسی آوردن تو حیاط خوردیم . الان برگشتم خونه مامانم میگه سرخود شدی نصف شب میری میای برای خودت هنوزم داره غر میزنه . بهش بگم بابام گفته برای ناهار منو و خواهرم بریم پیشش باهم ناهار بخوریم یا زوده ؟