کاسه اب گرفتم ریختم روی اون کوتوله ه یواش یواش انگار در حال جون دادن بود ولی یه جور دیگه مرد کم کم اب شد و نیست شد
اون اقا وقتی اینو دید یه چیزی زمزمه کرده بود که اون ترس وجودشو گرفته بود
بعد اون اقا گفت هیچ وقت زیر درخت توت نخوابی توی حیاط تون درخت توت نباشه هیچ وقت
حالا من از شما سوال دارم چرای توی حیاط خودش درخت توت بووووووددددد؟؟؟؟