راز نداره
قدم به قدم با رنج فراوان برگشتم از کودکی تا امروز
کنار اون اوپرایی که اشتباه کرده ایستادم
کنار اون اوپرایی شکست خورده ایستادم
کنار اوپرای ناامید ایستادم
دوباره رنج کشیدم ولی اینبار گفتم خودم پیش ات هستم نگران نباش
توی همه آسیب های گذشته همه زخم ها ، همه شکست ها دوباره رنج کشیدم کنار خودم
تا تونستم این اوپرای الان رو با همه قوا و ضعفش با همه خطاهایش و کاستی هاش بپذیرم و دوستش داشته باشم