۴ ساله خونه بابامم طلاقم نیمده ک مهریه قسطی هم ببخشم
منم چون اموالش انتقال داد نامردی کرد چیزی بهم نداد و خسیس و برای ۱۰۰۰ تومن میمیره میخام اذیت شه
دوبار خ ناراحت بودم
دایم ذکر توسل ب بانو ام البنین میگفتم ، ام البنین دخیلم درحدی ک از خاب ک بیدار میشدم یک لحظه از این دنده ب اون دنده بشمم این ذکر رو لبم بود با دل پر و ناراحتی
هر دوبارش
فردا صبحش شوهرم پیام داد تو را قسم ام البنین برگرد
یک شبم ، شب تولد یک امام بود ، رفتم شب تا صبح حرم موندم و روزه م گرفت سحرش
صبح برگشتم خونه
خانواده شوهرم ک هیچوقتت تو این ۴ سال دنبالم نیومده بودن
اومدن دنبالم منم برنگشتم اصلا
الان مدتها میگذره
ایا این ها ینی باید برگردم؟
حرم و ذکرام برچ نیت برگشت شوهرم نبود