2777
2789
عنوان

خاطره تلخ زایمانم یهویی شیرین شد.

2651 بازدید | 127 پست

بهم گفتن طول دهانه رحم کوتاهه و باید سرکلاژ شی.

دلم میخاست بارداری بدون درد سری رو تجربه میکردم اما خب نیمشد کاری کرد. برای درمان قطعی امدم شیراز. حدودا ۴ تو راه بودیم که رسیدیم و مستقیم رفتم پیش دکتر معروفی که میگفتن تو کارش خیلی وارد. 

شرایطمو بهش گفتم و چون سابقه خانوادگی نداشتم حلقه پساری رو پشنهاد کرد. بگذریم که چه سختی هایی توی بارداری تحمل کردم. 

خداروشکر به ۳۶ هفته رسیدم 

نزدیک ۹ ماهم بود که مجبور شدم دوباره برای در اوردن حلقه به شیراز برم. 

هر کاری کردم دکترم قبول نکرد منو سزارین کنه بخاطر همین عوضش کردم و پیش دکتری رفتم که کارش سزارین های اختیاری بود. 

با کلی خاهش و التماس منشی بهم زنگ زد و گفت ساعت ۳ ظهر هیجی نخور  ساعت ۸ بیا بیمارستان و بگو خیلی درد دارم یکم خودتو خیس کن. و بگو کیسه ابم پاره شده. منم طبق گفته خانوممم همین کارو کردم و کلی ایل پشت سر خودم کشوندم شیراز و ساک و بستم اماده و رفتم بیمارستان. همین ک رفتم بخش زنان یه خانومی جلو راهمو گرفت و گفت دکتر گفته امروز شیف بدی هست برو تا خبرت کنم. 

کلی گریه کردم و خواهش و التماس کردم که خودم میرم با شیفت حرف میزنم. تروخدا منو برنگردونید. گفتن نهههه نمیشه برو خبرت میکنیم. با چشم گریه از بیمارستان بیرون امدم و التماس میکردم منو برگردونید نمیمونم شیراز. از دکترم متنفر بودم چدن بهم دروغ گفته بود ‌. به شوهرم گفتم دیگه پیش این دکتر نمیرم. یکی دیگه پیدا کن. خلاصه با کلی جست و جو بین اقوام یه دکتر دیگه پیدا کردیم که دختر اقوامشون چند روز پیش سزارین اختیاری کرده بود. ادرس مطب رو گرفتیم و همون شب رفتیم مطب. از شانس ما فقط روزای زوج مطب میومد و اون روز  فرد بود. با کلی نا امیدی برگشتیم خونه و مستقیم رفتم خوابیدم. مت الکی نیست. 

برای سلامتی پدر و مادرم یه صلوات بفرستید ممنون میشم.😘😘

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

صبح ساعت ۹ بود با درد پریودی از خواب بیدار شدم. راجب دردای کازب زیاد خونده بودم و چون تا اون روز هیچ دردی سراغم نیومده بود فکر میکردم این تازه همون دردای کازب هست. سعی کردم بخابم اما نمیشد. شوهرمو بیدار کردم و گفتم درد دارم. گفت پس اماده شو بریم. گفتم نه مطمن نیستم. گفت تا بدتر نشدی بریم. گفتم باشه. چون روز قبلش قرار بود سرازین بشم حمام رفته بودم و از نظر بهداشت اماده بودم.درد زیادی نداشتم فقط هر از گاهی دردی میومد و میرفت.  رسیدیم بیمارستان و معاینه شدم گفتن ۲ سانتی. و کلی به به چه چه که چه لگن خوووبی. دردام جدی شدن اما نه اونقدر ک غیر قابل تحمل باشه. میگفتم زنگ بزنین دکترم بیاد میگفتن تلفن جواب نمیده. از تو حرفاشون فهمیدم تخت خالی هم ندارن. خیلی میترسیدم که قراره چی به سرم بیاد. بلاخره دکترم جواب داد و گفت روش دستگاه نبض وصل کنید. خوشحال شدم که قراره از این نوار قلب یه ایرادی بگیره و بریم سراغ سزارین. سعی میکردم دستگاه رو از شکمم دور کنم تا خطای نبض خراب بشه. و هر بار کاغذ رو نگاه میکردم  و ته دلم به خباست خودم لبخند میزدم. بعد ۲۰ دیقه پرستار رو صدا زدم گفتم بیا این ۲۰ دیقه شد. درد داشتم اما گوشه لبم لبخند خبیسی بود. به پرستار گفتم مشکلی دارههههههه گفت نه عزیزم نگران نباش عالیهههه. گفتم ای خدا. 

دیگه دردام خیلی بود. جوری که یه آن گفتم من بچه نمیخاااااام فقط دردم تموم شههههه

بخدا اینو یبار گفتم. اما نمیدونم کی به گوش شوهرم رسونده بود. 

خلاصه معاینه شدم و ۷ سانت بودم. اصلا از ساعت نپرسین که همش انگار برام ۱۰ دیقه گذشت.

لباسامو عوض کردن و با مقنعه اسلامی فرستادنم یه اتاق دیگه. خانومایی بغل دستم خوابیده بودن ک به گفته خودشون چند ساعته منتظر بودن. حتی یکیشون به پرستار میگفت منو بزارین رو تخت این خانوم  اخه شانس میاره . چون من روندم خوب بود اینو میگفت‌.

یه دیقه درد داشتم هرچی از دهنم در میومد بارشون میکردم و ۱ دیقه که استراحتم بود التماس میکردم  منو ببرین سز کنم. پرستاره میگفت بابا خودت داری میزایی سز برای چی اخه‌.

 بهش گفتم نخهههههههه من نمیتونم بزام. مطنم خودمو میشناسم تو کمکم کن تروخدااااا.

گفت باشه بیا شرط ببندیم ک میتونی. گفتم باشه شرط. گفتم میبازیا . گفت باشهههه‌

دردا پشت سر هم میدمدن تا دکتر خانوم امدن. اینقدر خوشحال شدم. انگار ن انگار بهم دروغ گفته بود.

 گفتم بریم سزارینم کن. گفت دختر فووول شدی چه سزارینی. گفتم تروخدا پس یه بی حس کننده ای یه مسکنی یه چیزی بزن. گفت باشه. ولی فقط الکی میگفت. 

گفتم اب میخاااااام اببببببببب. دکتره رفت برام اب اورد یکم خوردم گفتم حالممممم بدههههه میخام بالا بیااارم . رفت برام کیسه اورد گفت فووت کن توش.

کیسه رو پرتش کردم گفتم حالم بده میگی فوتتت کنگ ببر منو سز کننننن. 

گفت باشه باید تا یه جایی برسی تا ببرم سزارینت کنم

الکی میگفتا.... بچه گول میزد. فکر میکرد چون ۲۱ سالمه دیگه هیچی نمیفهمم. ولی نمیفمیدم واقعا گولشو میخوردم.


برای سلامتی پدر و مادرم یه صلوات بفرستید ممنون میشم.😘😘

آخی

  میگن تو بهشت یه ظرف بزرررگ سیب زمینی سرخ کرده هست ،هر بار که برمیداری...یه فرشته دستت رو نوازش میکنه و میگه: عزیزم با خیال راحت  بخور! زیاد درست کردیم برای خورشت هم  نیست     

خلاصش کنم . اما راستی یادم رفت بگم مقنعه رو سر همون ۷ سانت جرش دادم. 

رفتیم اتاق اصلی زایمان. دکتر میگفت زور بزن ک مدفوعت بیاد. گفتم عزیزم  ب لطف شما از دیشب هیچی نخوردم. گفت خب زور بزن. وقتایی که دردت میگیره زور بزن وقتایی که درد رفته استراحت کن.

ماما هم امد و شکمم رو فشار داد و پسرم لیز خورد امد بیرون. اونجا فهمیدم اینا ک میگن درد اون موقع میره چقدر راست میگفتن. پرستاره گفت دیدی شرط رو باختی. پسرم رو بغلم داد که شیزش بدم ساعت رو نگاه کردم وااااای کی ۷ ساعت گذشت. من همش فکر میکردم خیلی گذشته باشه ۲ ساعت نمیدونم چطور ساعت انقدر زود گذشته بود. از اون ساعت تا الان ک پسرم ۲ ماه و چند روزشه همه کاراشو خودم انجام میدم. حتی ۱ ساعتم سر جا نموندم تا صبح نگاش میکردم و عشقشو میخوردم. از اولش تاکید کرده بودم خودم میخام پسرمو به باباش نشون بدم. و همینطورم  شد خداروشکر. قس

برای سلامتی پدر و مادرم یه صلوات بفرستید ممنون میشم.😘😘

خلاصش کنم . اما راستی یادم رفت بگم مقنعه رو سر همون ۷ سانت جرش دادم.  رفتیم اتاق اصلی زایمان. ...

ای جاااااان قدمش مبارک باشه

آفرین چه مامان شجااااعی

ولی من ۴ ساعت درد شدید کشیدم انگار برام ۱۰ ساعت گذشت


فقط اونجاش که مقنعتو جر دادی🤣🤣😋

حالا چرا مقنعه؟ من قم زایمان کردم ولی روسری دادن

تا غزل هست دل غمزده ات مال من است........من به دنبال تو، چشم تو به دنبال من است........

عزیزم😍

حالا چطور خودت ب باباش نشونش دادی؟😇

آزادی؛ اگه تعریفت از آزادی اینه که خودتو مثل نمایشگاه به همه نشون بدی!  بدان این تو نیستی که آزادی ؛ این بازدید از توئه که آزاده... همون که بالاش مینویسن: بازدید.برای‌عموم‌آزاداست. 

قسمت ادم هرچی باشه همون میشه. نمیدونم چه فازی برداشتم اما حس میکنم بهشتی شدم و خیلی زن قوی هستم. حس میکنم پسرمو با زحمت دنیا اوردم. ادمای اطرفم اکثرا سزارین بودن ولی من حس میکنم فرق برزگی بین بچه من با بچه های اوناس. چون پسر من خودش خواست کی بیاد به این دنیا. وقتی که کامل بود. ن ذره ای کم و بیشتر. من از این قسمت خیلی راضی و خوشحالم. تنها چیزی که بیشتر از همه چیز تو این دنیا اینقدر بهم چسبسده . 

برای سلامتی پدر و مادرم یه صلوات بفرستید ممنون میشم.😘😘

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792