پاییز بود خیلی سرد بود کاپشن ابی و شلوار جین کفش مشکی فقط یه لحظه نگاهش کردم ….. ۱۵ سال پیش …
دقیق یادم نیست ولی میدونم خیلی لباسش زشت بود . کلا همه چیزش برام زشت بود . مثه فیلم هندیا عاشق شدم .نفرت تبدیل به عشق شد
بابت این شرکتهای فروش زنجیره یی بادران بود که همو دیدین.
من اولین باری بود جایی وارد میشدم که تعداد مردها برابری میکرد با خانوما. و کلا از آقایون بدم میومد . از شوهرم دیگه شدیدتر از همه . چون چند بار منو ضایع کرده بود . بعد ها فهمیدم خواسته نمک بریزه . ولی نمیدونه نفرتم ازش بیشتر میشد. خیلی طول کشید که عاشقش شدم . چون کلا اون هم رفتارشو تغییر داد
سه ساله ازدواج کردیم. یک سال تمامه که جدی اقدام بارداری کردیم اما نشده .
هر دو خانواده منتظرن یه عیب ازمون ببینن .
تقریبا رسیدنمون بهمدیگه با فشار روحی و روانی همراه بود . سخت رسیدیم .
تاالان بچه نداریم .
میدونم خدا هر زمان لازم باشه بچه میده .
فقط دعا کن قوی باشم حرف دیگران روم تاثیر نزاره
سورمه ای
کلا عاشق این رنگه
همه لباساش سورمه ایه
میریم لباس بخره کلی رنگ خوشگل انتخاب میکنم پرو میکنه دست آخر سورمه ای میخره
شبیه هندونه بود لباسش
بعد از عقد بهش گفتم کلی خندید
