گفتم نمیخواستم شوهرم به بقیه بگه میریم سفر و باباش فهمید زنگ زد دعواش کرد و اونم عصبی شد بگو مگو کردیم گفتم خود بابات همیشه به حرف زنشه اونوقت تو کوچیک ترین حرف منو گوش میدی میگه مرد نیستی پس خودشم مرد نیست زن ذلیله و گفت تو میخوای منو تغییر بدی من دوست ندارم هیچیمو پنهان کنم و تو سفر کتک خوردم
الان تو گوشیش دیدم رفته خونه خواهرش برای کاری که با شوهر خواهرش داشت
گفتم چرا نگفتی گفت کاری بود ربطی به تو نداشت گفتم بقیه هرچی میشه به زنشون میگن اونوقت تو همه چیو میگی ربطی به تو نداشت خب اطلاع میدادی اگه مهم نبود
بازم اومد سمتم لباسمو گرفت گفت اعصابمو بهم نریز منم هلش دادم تا میتونست گرفت منو زد
اون دفعه که خیلیا گفتن حقته کتک خوردی تا تو باشی جوابشو ندی و چرا به باباش توهین کردی و چی میشد بقیه بفهمن کجا میرین و ...
الان دیگه چی مگه چی گفتم من
لطفا کسایی که شوهرشون بدون مشورت باهاشون آب نمیخوره نیان بگن چرا انتظار داری شوهرت به حرفت گوش کنه