۲۰ ساله ازدواج کردم.شوهرم نازایی داشت ۱۳ سال.طی اون مدت ۲ بارم بیکاریهای طولانی داشت.من همه مشکلات نازایی و بیکاری رو تحمل کردم همه خرج نازایی ها با من بود همه خرج دوران بیکاری و خرجهای سنگین بقیه دوره ها با من بود!بازم تحمل کردم و فرزند خوانده گرفتم که مشکل بچه حل بشه.دوباره ۷ ماهه که آقا بیکاره!یه ارثی از پدرش قرار بود برسه گفت میرم باهاش کار راه میاندازم ولی رفت اونو داد به خواهر و مادرش باهاش خونه خریدند!در حالی که محتاج نبودند! کلیم خواهر و مادرش پررویی و توهین کردند در حالی که من چقدر به گردنشون حق دارم! فقط یک موردش اینکه نزدیک یکسال تو خونه خودم بعد از مرگ پدر شوهر ازشون پذیرایی کردم! خیلی ناراحت میشم که بعد از اون همه فداکاریها و گذشتها و خوبیهای من تو زندگی شوهرم این کارو کرد و اونها رو که بینیاز بودن به خودمون که محتاج بودیم مقدم شمرد. به نظرتون چکار کنم؟
بله!حتی مبلغی که برای ونا خونه خریده بود رو به من دذوغ گفت و من فکر میکردم قسمت بیشتر ارثش گیرش میاد!ولی بعد معلوم شد بیشترش داده به اونا و یه جزییش مونده!
هزار احساس ضد و نقیض تو سرمه.فکرا میاد و یاد حرفا و کاراشون میفتم گریم میگیره و چند روز باهاش قهر میکنم.باز اروم میشم و این چرخه ادامه داره! نمیدونم چکار کنم.فقط دیگه شروع کردم به نفرین خواهر و مادرش و امیدوارم خیر نبینن
اگر شاغلی و در سن باروری هستید جدا شد بچه دسته گلت رو هم ببر با خودت اونم بره پیش ننه وخواهرش
۴۲ سالمه.هنوزم میتونم بچه دار شم.خوشکل و خوش هیکلم! خونه و ماشین هم به نام خودم خریدم.یه وقتایی که خیلی ناراحت میشم فکر مکنم تنها تنبیهش همینه که قدر منو ندونست.و اینکه خواهر و مادرش پا روی حق میزارن و واقعیت ها رو کتمان میکنن خیلی میسوزونتم.مادرش میگه نازایی از تو بوده چون خواهرتم نازایی داشته!حالا این خواهر من دوتا بچه داره و یکبارم به خود ما جنبن اهدا کرده!!
شوهر شما پشتش به شما گرمه و میگه پول دادن به اونا و زنم دوباره تامین میکنه به نظرم با بچه پاشو برو ق ...
یه هفته رفتم قهر فرداش مادرش زنگ زده به مادرم میگه نصیحتش کن!انگار من تقصیری داشتم!مامانم همه صحبتها اهاش کرد اونم گفت باشه پولشو میدبم ولی تا بک هفته دبگهه خبرب نشد و گفتند گیر کارهای قانونی هستیم اخرشم همون جزیی که اضاف اومده بود دادند و حاضر نشدند از پس انداز خودشون پول شوهر من بدهند.با پول شوهر من خونه خریدند!
یک هفته که خونه مادرم بودم دبدم ابنجوری نمیشه اونم تو خونه لم داده راحت.گفنم پاشم برم خونه مادرشوهر بگم میخوتم اینجا بمونم خونه خودم بدم اجاره خرج رندگیم در بیاد شما هم یکسال اومدین خونه من موندبن!میخواستم بهشون فشار بیاد بدن ولی بعد از چند شب خواهر سوهر با جیغ و داد و بد و بیراه به شوهرم بیرونمون کرد.تو کفش منم کلی نمک ریخته بود!!
دلم برای بچم خیلی میسوزه.تو واقعا به راحتی میتوتی طلاق بگیری؟
آره به راحتی اگر همچین اتفاقی بیفته ها به راحتی یه اب خوردن از زندگیم پرتش میکنم بیرون حداقل درخواست طلاق بده بترسه نباید میذاشتی ارثش از دست بده
وقتی جواب استارتر یه تاپیک و میدم تو خودتو نخود اش نکن جواب نده چون گ و ه خوریش به تو نیومده حالا هر چی دوست داری منو ریپ بزن جواب و تایپ کن من اسم کاربری تو تو اعلاناتم ببینم نخونده پیامت و حذف میکنم حالا هری رد کارت باباااا